ما کل درامدمون یه حقوق بازنشستگی پدرمه و یه کرایه مستاجر، که اونم چون خودمون مستاجریم با اون میره!
با کلی قسط و خرج!
البته ناشکری نمیکنما... تو این شرایط سخت همینم خوبه!
همینو بگم که حقوقمون به ۱۰ام برج نمیرسه...
حالا با این شرایط مامان من هرماه کلی وسیله قسطی برمیداره... همین امسال دو تا پالتو و کلی شال و... خریده
میگیم عیب نداره لازم داره... ولی دلم میسوزه برا بابام که چندساله لباس عیدم نمیخره که ما اذیت نشیم و بهتر بپوشیم...
مامانم فقط لباسم نمیگیره... کلی وسیله خونه و اشپزخونه که ضروری نیستن و بعد دوروز دلشو میزنه و میره جدیدترشو میگیره!
تا حرفی میزنی هم میگه خودم خورد خورد میدم... انگار خورد خورد بدی حساب نمیشه!
همین ماه فقط دو سه تومن قسط لباس داده...
حالا منو برده مغازه که سبد برای رخت چرک بخریم... دست گذاشته رو سبد چوبی که یه تومنه! فروشنده هم میگه تا اسفند باید پولشو بدی!(نمیدونم چجور قسطی ایه!)
میگم مادر من برای سبد لباس کثیف میخوای یه تومن بدی؟😐
میگه مهمون میاد زشته:/ (حالا ما فقط سالی یبار عید مهمون داریم)
سر همین باید کلی بحث کنیم... تازه میدونم که اونو نگیره جاش یه چیز دیگه بیشتر از یه تومن برمیداره!
حالا من یه کتاب تست میخوام چندماهه عقب میندازم... دندونم داره درد میگیره هیچی نمیگم...
بابام شماره چشمش کلی رفته بالا ولی واسه پول عینک نمیره دکتر...
اخه چرا وقتی شرایطمونو میدونه بازم اذیت میکنه؟
به خودشم سخت میگذره ها.. همش استرس داره که قسطاش این ور اونور نشه..تازه یوقتا میگه از این ماه دیگه نمیخرم... ولی انگار به خرید کردن معتاد شده و به بهونه قسطی بودن خودشو گول میزنه....