2777
2789

سلام خواهرای گلم. بعد دو روز اومدم. من بلد نیستم صداتون بزنم و نمیدونم چجوری اسم کاربرا آبی میشه.

 فقط اومدم بگم که صبحی که قرار بود شوهرم بره دنبال آبروریزی همون‌طور که مطلعید ۴صبح متاسفانه زلزله ترکیه و سوریه اتفاق افتاد و با توجه به اینکه منزل خواهر شوهرم توی شهر ماردین ترکیه هست و ساختمانشون تا حدودی تخریب شده ولی خوش‌بختانه خودش و سه بچه هاش سالمند، همون اوایل صبح کلی تماس گرفتیم و جواب ندادن و نگرانی‌ها خیلی بیشتر شد چون تا ظهر هم خبری نبود و با تماس مادرشوهرم، همسرم مجبور شد فوری بره شهرستان و طرفای عصر خواهرش خبر سلامتی خودشون رو داده بود و دو روزه که شوهرم نیومده چون با مادرش کلی خرید دارن که انجام بدن و بعد از طریق پست یا از طریق اتوبوس استانبول از شهر ارومیه باید محموله رو که لباس و کنسرو و ... هست بدستش برسونن هنوز شوهرم نيومده و هرچندکه من باهاش حرف نمیزنم و قهرم ولی خودش به بچه مون زنگ زد و گوشی که روی آیفون بود بهم گفت لجبازی نکن اونروز عصبی شدم یچیزی گفتم که منم روش قطع کردم و به مهدکودکم فعلا نرفتم و اون‌ها هم تماسی نگرفتن. 

فقط خواستم ازتون تشکر کنم که بفکرم بودید و قسم میخورم به جان بچم تاپیکهام هيچکدوم دروغ نبود و اگر باز چیزی شد بهتون اطلاع میدم. 

تلخانه استعاره از زندگی تلخمه. کاربری پنجممه، ازبس حرف حق میزنم تعلیق میشم زود به زود. 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خدا رو شکر عزیز دلم که اتفاقی که نگرانش بودید نیفتاد..فقط تن و بدنت لرزید...

الان که این اتفاق برای خواهرش افتاده  درک کرده از دست دادن میتونه تو یه لحظه باشه. قدر شما رو بیشتر میدونه خدا رحم کرده به خواهر شوهرت

دخترانم... رها ❤ و تو راهی💋
توهم دیگ خیلی همش نزن

چرا نزنه؟؟؟ مگه چیز کمیه؟ اتفاقا باید دست شوهرش و بگیره و ببره مهد بعد اون شما ره های نوشته شده به عنوان مادر اون کودک و نشونشون بده تا هم مدیر با دقت بیشتری بنویسه و هم اون خدمتکار هر هرچ و پرچی رو به زبون نیاره. جدا از اینکه اسی نباید به شوهرش دروغ می گفت که اره هستم مهد

خدا روشکر بخیر گذشت نگرانت بودیم

در حسرت دیدار پدری ب سر میبرم ک آخرین بار دستش توی دستم بود ولبخند روی لبش خشک شد ومنو تنها گذاشت .از وقتی رفت منم خندیدن رو فراموش کردم میشه برای شادی روحش ی صلوات بفرستی.سپاسگزارم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792