مرسی من خیلی این جونه ک تو زندگیمو ب وجو امدرو دوست دارم وحاصر بحاطرش هرکاری بکنم میدونم باوجود این عشق حتما عاشق این زندگی میشه
اون منو از یک نابودی ک نزدیک بود دراورد منم کل زندگیمو بهش میدم
شوهرم هیچ وقت درست نمیشه چون نمیخاد مهم هم نیس
تنها دعدعه ام تایم بارداریمه نتونم مثل قبل فعالیت کنم وکار بکنم یا نیازمند باشم چون خانوادمم پیشم نیس ک بخوام به اونا بگم
عزیزم من اگ زندگیمو نمیخواستم حفط کنم اینهمه تلاش نمیکردم باهمه توهینا وتحقیرا بازم نمیموندم
تلاش کردن بیشتر از ۱۰سال؟
بیشتر سعی میکنم خودمو کمتر درگیر رفتار وکاراش کنم ک کمتر اذیت بشم چون تنهایی نمیشه زندگی دونفر درست کرد
منم زیاد شوهرم دوس نداشت میگفتم کار میگفت چه نیازی داری،ولی لج نکردم بیخیال شدم،بداز مدتی خودش بهم پیشنهاد داد برا کار،کلا منظورم اینه که لج نکن ،با زبون خوش م اون هرکاربدی میکنه تو برعکس شو انجام بده بخدا لج نکنی درست میشه فقط سعی تو بکن
برات دعا میکنم حتما
فقط اینو بدون اینکه شما به هر دلیلی خواستین با این وضعیت به زندگی ادامه بدین به خودتون مربوطه وای به خاطر اینکه بخوابین یه بچه رو به خاطر تجربه کردن احساس مادری به این زندگی بیارین نهایت خودخواهیه واقعا نمیتونم درکت کنم بچه امید و سرگرمی شما نیست به موجود زنده هست مطمین باش اون بچه بزرگ بشه و بدونه تو چه شرایطی اومده هیچوقت ننیبخشتت
خانوادش کلا پرش میکنن انوقت با من خوب باشن؟؟؟؟؟؟
یکسره دخالت دارن
۶ماه پشت سرهم نیس درمجموع گفتم
مثلا در ماه نصفشو نیس ک در مجموع ۶ماه میشه
مثلا ۵روز خبر داد بابا شدی واون ن اس جواب داد ن زنگمو
تواین ده سالم شده مثلا ۳ ۴ ماه کلا باهم قهر بودیم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
