خاله ي شوهر من مريضه داره ميميره مادرشوهرم پدرشوهرمو كه قلبش مريضه سپرده دست من گفت تو بيشش بمون من برم شهرستان بيام از طرفي من يه برادر شوهر ٢١ساله هم دارم
شوهرمنم گفت اگه خالم بميره منم ميرم شهرستان براي خاكسپاريش گفت پس منم ميام گفت نه تو بايد پيش باباي من بموني ما بابارو نميتونيم به داداشم بسپاريم اون نميتونه داروهاشو بده
الان من خيلي ناراحتم وظيفه ي من نيست كه چرا شوهرم وظيفم ميدونه ميگه مگه اونو باباي خودت نميدوني چي ميشه مگه
شما بوديد چيكار ميكرديد