دقت کردین ما اکثرا درباره یسری چیزایی حرف میزنیم که عقیده خاصی در موردش نداریم؟ باور ها خیلی وجود خارجی ندارن  فقط حس اطمینانی هستند که در مورد اون موضوع داریم مثلا کسی که فکر میکنه آدم باهوشیه، به باهوش بودن خودش مطمئنه درسته؟ و همین احساس باعث میشه بیشتر سراغ کارایی بره که به هوش احتیاج داره در نتیجه حس باهوش بودنش تقویت میشه 
ما باورهایی که توی ذهنمون داریم چجوری به دست آوردیم؟ یا از طریق دیگران بهش رسیدم یا خودمون براش جواب پیدا کردیم
حالا  ممکنه یه شخصی توی یه موضوعی خیلی ایده های عالی و باحالی داشته باشه ولی چون خودش شناختی ازش نداره یا کسی بهش نگفته سراغ این کارا نمیره
یعنی توانایی هایی داریم که چون شناختی ازشون نداریم باعث میشه نتونیم ازشون استفاده کینم 
و برعکسش باور داریم که من آدم دست و پاچلفتی ای هستم. و خود این فکر باعث میشه خیلی سراغ انجام دادن کارها نریم
مثلا فکر میکنیم یا باور داریم چون من ....هستم نمیتونم ....کارو انجام بدم
باور ها خیلی وجود خارجی ندارن و فقط حس اطمینانی هستند که در مورد اون موضوع داریم
.