چهارساله ازدواج کردم ی دختردوساله دارم شوهرم خیانت میکنه خیانتش هم در حدیه ک وقتی من نیستم و تنهاس برمیداره ب شماره های مختلف زنگ میزنه هرکدوم ک دختر زن باشن باهاشون میحرفه اسمشو ی چیز دیگ میگه خودشو مجرد معرفی میکنه و میخاد ک باهاشون باشه اونام جواب رد بهش میگن چندبار زنگشون میزنه میبینه جواب نمیده برمیداره ب یکی دیگ زنگ میزنه تپش قلب گرفتم لز دستش ی ساله خونه بابام نرفته بودم سه روزه ک اومدم تو این سه روز گوشیشو رایگان کرده دوهزار دییقه تو سه روز هزار و 500دقیقشو حرفیده
هر دوتامون ازدواج دوممون هست طلاق ب هیچ وجه نمیتونم بگیرم تو روستا زندگی میکنم دلم میخاد خودمو بکشم راحت شم دلم برای دخترم میسوزه ک مظلومه گریه ک میکنم میاد اشکامو پاک میکنه بوسم میکنه دوسالشه