دقیقاااااااااااااااااا من بچمو با نی نی سایت بزرگ کردم مادرم حتی بیمارستان نیومد به خدا.از لحظه د
اول هم تقبل نکرد ب خدا برای یک روز بچمو گذاشتم پیشش گشنه اوردتش گفت بهش گفتم غذا ندید میرینه تو سرم بچه یازده ماهه گرسنه موندددددد.بعد بچه من اسهال شدید گرفت پاسوختگی پیدا کرد چون پی پی اش اسیدی بود.به خدا صدددددددددد تا دکتر بردم.تا یکی تو همین نی نی سایت گفت ژل دندون بزن دندونش زود میاد بیرون دیگه اسهال نمیشه به خدا تو بیماری شب و روز نداشتم از جیغ هاش و تب شدید میکرد .به خدا هنوزم هنوزه بعد پنج سال منو شوهرم اون خانوم رو دعا میکنیم.شوهرم محاله هر دو سه ماه یادش نیاد بگه خدا خیرش بده.من الان بچم مشکل پیدا کرده بود صد تا دکتر یکی گفت فلان دارو بده .دادم بهش استفراغ کرد بچع خیلی راحت تر شد.بعضیا اینقدر زورم میاد میگن بزن تو گوگل انگار طرف عقب افتاده است بلد نیست گوگل وجود داره.به خدا اینقدر بدم میااااااااااااد از این حرکت های زشت و کوته فکرانه
بمیرم برات الهی
ایشاله بهترینا برات رقم بخوره از این به بعد
منم خیلی تنهام بی کسم مادر ندارم فوت شده گاهی دلم میگیره نمیتونم به هیچ کس بگم کسی رو درواقع ندارم میترسم اینجا حرف بزنم منم میگم دل نشکون فوقش بگو دروغه همین اینقدر نظر میدن طرف اومده میگه پدرمادر ندارم کسی رو ندارم شوهرمم مریض تو خونه خوابیده نمیره سرکار شوهرش خودش نمیره سرکار هی بهش میگن خب بره سرکار بابا انسان نمیره هر کاری میکنه نمیره سرکار اصلا نمیدونم متوجه نمیشن یا خودشونو زدن به اون راه اولش گفته خانواده ندارم همه نوشتن طلاق بگیر برو پیش خانوادت،همیشه میگم خدایا چرا به یکی همه چی میدی خانواده خوب سلامتی پول که نفهمه درد بقیه رو نفهمه که اگه مادر مجبور باشه بچشو تنها میزاره،یک سری هم از همه جا رونده نمیدونن امروز باید به کدوم مشکلاتشون فکر کنن کدوما حل کنن
باورت میشه من آه کشیدم.من خودم سرطان گرفتم پدرم پول رهن خونه بزرگی رو از ما تلکه کرد و گفت ندادید و پولشو هنوز بعد پنج سال نداده.بچه شیر خشکی داشتم باورت میشه لنگگگگگگگگگگ همین شیرخشکی میگی بودیم.ناخنام چرک میکرد میوفتاد نمیتونستم کهنه بشورم برای پوشک بچه تحت فشار بودم.به خدا اینو نمیگم که محال بود به جون بچم یک ریال بگیرم.هرگز هم بیان نکردم که واقعا لنگ بودم.الان شکر خدا دارم شکرررررررر بچه دوم رو باردارم میدونم باز کمکی ندارم.شکی ندارم .و اصلا یادم نمیاد بچه اولم چطور حمامش دادیم.درگیر بیماری من بودیم خیلی اوقات باورت میشه هی با شوهرم یاد اوری میکنیم چطور بچه امونو حمام میدادیم بالشت رو جا بچه میزاریم منو شوهرم یادمون نمیاد!! ولی عین خیالمون نیست چون میدونیم میگذره.واقعا این چیزا که شما محال میدونی برای خیلیا اتفاق میوفته.الان ولله چهار ستون بدنم سالمه .شکر خدا درمانده پول شیر خشک نیستم درمانده دارو نیستم ولی یک دوره زندگیم بودم. ولی بیشتر از همه چی نیاز به همدم داشتم حتی یکی بهم بگه عزیزم.یکی بود هرگز یادم نمیره گفت کدوم شهری به خدا شهر من باشی میام نوکریتو میکنم.به خداااا من هرگز اسم شهرمو لو نمیدم چون میخوام راحت درد و دل کنم نترسم شناسایی بشم ولی این حرفش انگار آبی بود ریخت رو آتیش دلم.اگه اون دنیایی باشه ده ها سال خودم میرم نوکری خودشو و بچه هاشو میکنم فقط به خاطر همین حرفش تو دوران مریضیم و احتیاجات روحیم.به خدا قسم این دنیا نمیتونم پیداش کنم ولی اون دنیا باشه به جون بچم نوکریشو میکنم
دقیقا .هیچ وقت یادم نمیره.من عمل سنگینی کرده بودم زنگ نزدن ببینن زنده ام یا نه.اومدم خونه چشام ولله نمیدید دیدم بچه جیغ میزنه دیدم گفت گشنه است نرینه تو سرم حوصله نداشتم غذا ندادمش.و ول کرد رفت چشام نمیدید به خدا چشم کور براش شیر خشک درست کردم.چهار تا شیشه شیر تمیز و ده لیتر آب و چند تا قوطی شیر خشک بود .درد و دل کردم گفتم سه شب میرم سرم بگیرم اینقدر سرم فشار میدم زودتر بره تو بدنم نگران بچم بودم.زنه گفت من کرجی هستم تو اگه کرجی فقط بگو آدرست کجاست میام نوکریت کنم.به خدا الان دارم تعریف میکنم بعد پنج سال به جون بچم صورتم کامل اشکی شده.حتی دماغم کیپ شده.هیچ وقت این حرفش یادم نمیره .بهش گفتم خدا خیرت بده قسم میخورد تعارف نبوده.اینقدر این حرفش دلمو اروم کرد باورت نمیشه من به عمرم پام کرج نذاشتم ولی این حرفش واقعا مرحم دلم بود
این چیزا دور از ذهن نیست بدتر از این چیزایی که میگی هم هست. خدا اونایی لعنت کنه که تاپیک سرکاری میزنن باعث میشن یه نفرم راست بگه کسی باور نکنه.چندین سال پیش تاپیک میزدن پول میگرفتن قرار شد کسی واقعا نداره خانم تهرانی تحقیق کنه اگه راست بود کاربرا کمک کنن هیچ کدوم راست نگفته بودن اکثرا کاربری چندم بودن که همه رو سرکار گذاشته بودن.
گل سر سبد تاپیکای پولکی نادیا بود عکس از چشم بچش میذاشت کاربرا کمکش کردن بعد تاپیک زد ان تومن پول دارم میخوام مهاجرت کنم . یه بار دوبار نبوده تا دلت بخواد سرکیسمون کردن.
اینجور افراد خودشون میمونن با خدای خودشون.من یک بلاهایی مادر شوهرم سرم اورد تو بارداری .سرطان هم داشتم البته مادر شوهرم نمیدونست و نمیدونه.ولی خب تکلیف اینایی که راست میگن چیه؟؟؟؟نظر من اینه راست دروغ حرف هرکسی پای خودشه و باید به خدای خودش جوااااب پس بده.حسابی هم پس بده.شاید یکی خندیدن به اشک و غصه دیگران لذت بخشه براش.ولی همه اینطور نیستن که.هرچند خیلی بی عدالتی و نامردی دیدم ولی بازم به خدا اعتقاد دارم دیگه هرکسی میدونه خودشو خدای من.هیچ کسی قدرتمند تر از خدای من نیست خودش تاوان دروغشو پس میده
میتونه جلوگیری کنه تو پنج سال سه تا بچه. دیگه تاوان حماقت بقیه رو که نباید بدیم. نداری یه دونه دوتا،آخه سه تا؟ اون بچه ها رو سرگردون میکنن. میگه شوهرم دیسک داره. شوهرمنم کمرش داغونه، فتق داره نباید کار سنگین کنه ولی زحمت میکشه از صبح ساعت هفت میره تا یازده شب! خودمم بیکار نیستم درحد توانم کار میکنم. درقبال بچه ها مسئولیم. نمیشه یکی بخوره بخوابه هی تولید مثل کنه بقیه خرجشو بدن.
همه یه جور دارن زحمت میکشن. کاربره اومده میگه کمکت میکنم بهت کار میدم توخونه کنار بچه هات انجام بده اصلا اهمیت نمیده به فکر نفرین این و اونه
شاید یه نفر راست بگه صدنفر دروغ میگن. اکثرا هم بعد چند وقت دستشون رو میشه. نمیشه کلی ادم فدای یه نفر بشن. ادمای سواستفاده گر دنبال همچین فرصتین. بخاطر همین سایت درخواست کمک ممنوع کرده.عادی باشه که از فردا هزارنفر تاپیک میزنن پول موادشون از سایت درمیارن.
شوهره خودش حاضر نمیشه بره سرکار گفتش که وقتی شوهری نادونه جلوگیری نمیکنه فرهنگشو نداره یکی از بدبختی هاس به قرآن اینم دیدم اطرافم زنه خودشو جر میداد جلوگیری کنه مرده باهاش لج کرد الان 4تا دختر دارا اصلا براش مهم نیستن چرا اینجوری فکر نمیکنی
ایشاله خدا به همه شوهر عاقل و با فرهنگ بده که زن رو بفهنه معلومه که فقر فرهنگی دادن دیگه
با بچه 8ماهه نمیشه کار کرد خب اگر بقیه اعصابشو خورد نکنن میره جواب اونارو میده گفتش که به فکرش بود بسته بندی
عزیزم نمیخوام دعوا کنم برا خودتون میگم من مادر ندارم یه بار یکی ناخواسته یه حرفی بهم زد که شکستم هیچی نگفتم بعد ده سال همون اتفاق همون ماجرا براش پیش اومد بدترش
دور از جونت.همیشه دست بالا دست زیاده شما مادرت فوت شده غم داری تو حرفات دقیقا حس کردم.تکلیف منی که اینقدر بدی از مادرم دیدم روز مرگش روز شادی منه اینقدر بهم بدی و نامردی کرده.به قدری شاید تو تخیل تو نگنجه.من شوهرم ده ساله ازدواج کردیم با اینکه منو میدونه بچه واقعیشون هستم بازم میگه مطمعنی اینا پدر مادرتن.البته دیگه سر یک قضایا جدید دقیقا پی برده .میگه خانواده ات فقط پسر میخوان.دخترو نمیخوان.ولی خانواده هایی هست هفت تا دختر یک عدد پسر.به خدا دختره با اینکه دختر هفتم و اخریه.زایمان کرد چکارا کردن براش.حتی این اواخر یک عمل کرد مادرش با اینکه خیلی پیره بازم چکارا میکنه.یکبار بخدا اونجا بودم خودم با چشمام دیدم اینقدر دامادشو احترام کرد دو نوع غذا .دوغ.خروس محلی و یک عالمه تنقلات داد ماشین دامادش اخر شب ببره.دامادش میگفت مادر جان کافیه شرمنده میشد پیرزن با حالت تند راه میرفت چیزایی که یادش رفته هی میزاشت برای دخترش.در حالیکه دخترش هر ده روز یکبار میره خونه مادرش.اون وقت برای بچه من کادو گرفته بود مادرش!!!!بعد مادر خودم برای بچه من نگرفت!!!وقتی مادرش کادو رو داد باورت میشه انگار تو آسمون بودم😂😂به خدا اینو با چشمام دیدم.بعد من ده ساله ازدواج کردم.دو سه باری بر حسب اتفاق مجبور شدیم شام کنار مادرم باشیم نیمرو گذاشته جلو شوهرم خورده!!!فکرشو کن!!!شوهرم برده اشون تا جایی کاراشون کرده بعد برگشته شام رسیده مدارک بده نگهش داشتن بعد نیمرو بهش دادن!!!شوهرم میگفت تعارفم نمیکردن سنگین تر نبود.خدا رو شکر شوهرم هیچ وقت تو چشمم تو این ده سال نزده.ولی خب ادم یک چیزا دلش میخواد دیگه.به خدا حسودیشو نمیکنم خدا عمر با عزت به مادر دوستم بده با اینکه نزدیک هشتاد سالشه ولی دامادشو تو احترام میکنه قورباغه.زانو درد داره ولی دختراش جمع میکنه سبزی میخره براشون دسته جمعی میگن میخندن و شادن و سبزی هاشون اماده میکنن
کسی که به فضای مجازی دسترسی داره اطلاعاتش به روزتره میدونه بره بهداشت شرایطش بگه قرص میدن، برای جلوگیری راهکار میدن. بهترین کمک نشون دادن راه جلوگیره که بچه های بیشتری بدبخت نکنن. نه اینکه خرجشون بدیم شوهره بخوره بخوابه هی زاد و ولد کنن
