دارم ولی انگار ندارم
هست ولی انگار نیس
همیشه محبتشو ازمون دریغ کرد فقط خودش بود و دوستو رفیقاش ما ذره ای مهم نبودیم براش
هیچوقت حالمونو نپرسید اصلا نمیدونه چندسالمونه و چیکار میکنیم
امروز روزشه دلم میخواست منم میرفتم کیک میخریدم کادو میخریدم میبوسیدمش روزشو تبریک میگفتم ولی چه فایده که خودشو از ما دور نگه داشته همیشه هیچوقت حتی اجازه صحبت کردن باهاشو نداریم همیشه ازش میترسیم
منم دلم بابا میخواد یه بابا که مثل بقیه بتونم بهش بگم پناه تکیه گاه.اگه بابای خوبی دارین واقعا قدرشو بدونین دورسرش مثل پروانه بچرخین که نعمته