تورو خدا کمکم کنید همینطوری رد نشین من همش به فکر عزیزام هستم میگن اگه فوت شدن من همش نگرانشون میمونم میگم خدایا الان چی میکشن دچار عذاب قبر فشارقبر شدن یا الان دارن عذابشون میدن بخدا افسردگی گرفتم نمیدونم چیکار کنم همش به این فکرمیکنم اصلا نمیتونم زندگی کنم اینو دیروز هم گذاشتم ولی فقط دو نفرنظرداده بود لطفا کمکتون رو ازم دریغ نکنین
یه زن یا هزار مشکل وسخت جونی برادر شوهرم تالاسمی ماژور دیابتیه و نارسایی قلبی و ریوی ۱۵ ساله خون دل بزرگش کردم چه شب تا صبح بیمارستان بغلم بعد از تزریق خون یا دسفرال میلرزید چه خون دل ها خوردیم تا رسید به ۱۵ سالگی چه شب تا صبح دنبال دارو نبودم دنبال دکتر نبودم اتاقش به جای تخت نوجوان تخت بیمارستان با دستگاه اکسیژن هست چه شب هایی که میلرزید وبیهوش تو بغلم بود هر دوچرخه که میدید اون شب برای من و شوهرم ماتم بود درمانده ترینم از ارزوهایی که گفته و نوشته مینویسم دوست دارم برم کوه دوست دارم دوچرخه داشته باشم دوست دارم کاکائو بخورم دوست دارم تخمه بخورم فوتبال نگاه کنم دوست دارم زنداداشم به جای کیف دارو برام کیف ورزشی بزاره دوست دارم یه شب بدون ترس از ...بخوابم