دو سال پیش با پسری آشنا شدم یکی از دوستام معرفیش کرد ، از من ده سال بزرگتر بود پسر شاغل بود مهندس هم بود و تو کار ساخت و ساز وضع مالیش بهتون بگم هرروز ی لباس تنش بود غذا همیشه بیرون ، خونه داشت ماشین خوب و ی مجتمع داشت میخاست سنشم حدود 32بود ، اوایل واسم مهم نبود زیاد علاقه نداشتم کم کم ازش خوشم اومد اگه تا حالا خوندی بقیشم بزارم
همون روز اول تو رستوران قرار گذاشت بهترین غذا سفارش داد ، بهم میگفت میخام فقط با من باشی و نباید با کس دیگه ای در رابطه باشی راستش من اون موقع با یکی از پسرا دانشگاه همکلاسیم دوست اجتماعی بودیم ینی فقط گاهی کمک میگرفتم ازش بخاطر همین آقا خطمو کلا عوض کردم تنها کسایی ک شمارمو داشتن فقط اون و خانواده ام بودن نمی دونم چطور منو جادوم کرد ک اینکار کردم
چون واسم جنس مخالف مهم نبود من آدم مستقل بودم زیر بار حرف زور نممیرفتم ولی آنقدر روم تاثیر گذاشت ک من خطم کلا عوض کردم بهم گفت فقط ی نرم افزار باشه تو گوشی در ارتباط باشیم خودم اینستا نداشتم فقط ی واتساپ داشتم همین
ی روز بهم گفت برو دندونات ارتو کن منم خودم قصدش داشتم رفتم ی دکتر گفت اول برو چند تا دندونا پر کن بعد بیا برای ارتو دوستم ی دکتر بهم معرفی کرد رفتم پیشش کارم انجام بده چون اونجا شماره آزمون میگرن منم شمارم دادم حالا غافل از اینکه دکتره شماره منو برداشت بهم زنگ زد
دکتر دندون پزشکم خیلی پسر خوب مودب بود بهم پیشنهاد داد برای آشنایی من هم رفتم مشورت با دوستم ک سن مادرم داره و همکارم بود گفتم ببینم چی میگه بهم گفت ببین تو تازه با این پسر آشنا شدی میگی مشکوک و بد دل بنظرم برو با دکتر ی جلسه حرف بزن ببین کدوم بدردت میخوره بعد باهم دیگه حالا منم کار اشتباهی کذگقت انجام دادم
پسره مهندسه خیلی اوایل بهم زنگ میزد آمار میگرفت ک کجایی چیکار میکنی بشدت من میرفتم می اومدم بهش باید زنگ میزدم چون آدم مشکوک بود دلیلشم بعدا فهمیدم چون واقعا خیلی از دخترا ضربه خوزده ، خوب ی روز ب دکتر گفتم بیاد بیرون ببینمش و قتی رفتیم بیرون مهندسی چندین بار ب من زنگ زد و من جواب ندادم از این کار احمقانه ضربه خوردم چون فهمیدم دکتر آدم عوضی و هوس باز و هزار تا دوس دخترم داشت ک کلا همون روز از حرفاش فهمیدم و گفتم تموم
رفتم خونه ب مهندسع زنگ زدم گفتم گوشی خونه جا مونده باور نکرد آنقدر باهام دعوا کرد گفت بهم دروغ نگو من باور نمیکنم منم گفتم بزار راستش بگم گفتم بهش جریانو گفت ببین من بهت اعتماد کردم منم بهش گفتم ما اصلا نسبتی نداریم برای منم خاستکار اومده بود میخاستم ببینم بدرد هم میخوریم یا نه در واقع خواستم بپیجونمش