حوصلم سر رفته بود گفتم بریم لب ساحل اش بخوریم گفت باشه من آماده بودم اون هنوز نمیومد چند بار بهش گفتم من گشنمه داد زد وایسا مگه نمیبینی کار دارم
وقتی داشتیم میرفتیم گفت میوه برداشتی گفتم نه دیگ اش میخوریم اینجا هم صداشو بالا برد گفت من که میخوردم
وقتی هم برگشتیم داشتم درو با کلید باز میکردم بازم گیر داد گفت این چه مدلشه بلد نیستی در باز کنی
نمیدونم امروز چش بود بهش گفتم حالم خوب نیست دلم میخواد گریه کنم اونم گفت برو گریه کن
قبل اینکه بخوابه اومد بغلم کرد و بوسم کرد ولی امروز کلا رو مخ بود