خانوده ام نه از لحاظ مالی به من میرسن نه روحی
۲۱سالمه اما خیلی دارم اذیت میشم
هر روز سرکار میرم بلاستثنا تعطیلی ندارم کارم خیلی سنگینه کمرم همش درد میکنه شب میام خونه از درد گریه میکنم
از اون سمت اصلا تو زندگیم ارامش وجود نداره همیشه اعضای خانواده ام باهم دعوا میافتن هیچ کدوم چشم دیدن یکی دیگه نداریم همش بهم توهین میکنن فحش میدن پدرم که قشنگ پیش همه میشینه میگه ارزو میکنه منو ماشبن بزنه له بشم پدرم کار نمیکنه خونه است
مادرمم که هیچ وقت نه یه هزاری به من داد نه حتی بهم ابراز علاقه میکنه همه مادر ها بچه هاشون جانم صدا میزنن این همش میگه سرطان کوفت بهترین حالتش اینه ها بگه شب میام خونه از سرما یخ میزنم یه بخاری تو اتاقم یه بخاری نمیزارن از لحاظ مالی میگم دارم کار میکنم درس میخونم سختی میکشم الان تو این شرایط اقتصادی همه سختی میکشن هیچ کاری اسون نیست اما از نظر روحی چی من واقعا دوست دارم دوست داشته بشم بهم محبت کنن دارم با کلی از عقده بزرگ میشم همیشه عصبانی ام دلم میخواد یه زندگی جدید داشته باشم