با مادر شوهر و دوتا جاری تو ی،ساختمونیم. با جاری ها قهرم یک سال سلام هم نمیدم الان مادرشوهرم زنگ زد تو که بالا نمیای جاری ها هستن پسرت بیاد بالا ناهار بخوریم پسرم تا شنید بدو بدو رفت بالا. خیلی ب پسرم بی احترامی میکردن و اعتماد ب نفسش پایین آورده بودن منم قطع رابطه کردم زنگ زدم ب شوهرم گفتم ب مامانت زنگ بزن بچه رو بفرسته پایین میدونه قهرم و دشمن چرا پسرم میکشونه خونشون وقتی اونا هستن شوهرم قاطی کرد زنگ زد ب مامانش فوش دان چرا زنگ زدی ب بچه دو روز دیگه عمل داره مریض بشه چی جوابم میدی. مادرشوهرم پسرم و آورد و ده تاحرف بهم زد گفت تو شوهرت پر میکنی و دیگه حق ندارید بیاید بالا. گفتم باشه وقتی میدونی دشمنم بالاس زنگ نزن بچه رو پر کن. پسرم ۵ سالشه الان مقصر منم
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
تو عید قربان،توسط شوهرم قربانی شدم...تو شوک هستم انگار خوابم و منتظرم بیدار شم ولی میدونم که خواب نبود 😔💔از خدا میخوام کمکم کنه بتونم تحمل کنم این اتفاق شوم و کثیف رو بماند به یادگاری1402/4/8
ب این دلیل ک وقتی مادرشوهرت میگه بچه رو بفرست میفرستی بعد شوهرتو میندازی وسط خیلی راحت میتونستی بگی بچم ناهارشو خورده دارم میبرشم حموم بعد بخوابمون خدافس