بچه ها خواهرم خیلی شرایط سختی داره تو زندگی شاید جدا بشه ده ساله باخانواده شوهر زندگی میکنه جوری که هنوز شام و ناهارشونم باهمن خدا نگذره ازشون اختیار تا سر کوچه رفتن نداره باز به این شرایط راضی بود تا اینکه چند ماه پیش خونشون چهار طبقه آتیش گرفت برادرشوهرش یکی مرد کلا پنج تا پسر بودن حالا با خواهرم همشون لجن و دعوا میکنن که تو چرا بابات نرفت نجات بده حالا خودتون حساب کنین آتیش جوری بود تو گوگل بزنین میاد ده تا آتشنشانی بود کل کوچه خالی کرده بودن چون برای کارشون تو خونشون دبه های گازعیل بوده همه ترسیدن کوچه رو خالی کردن اینا توقع داشتن پدر ومادرم جلو میرفتن خودشون نبودن دو تا دختر داره ولی خانوادش فقط پسر دوستن الان اینی که حامله شده در کل این حامله شد شوهر عوصیش بخاطر پسر میخواست قوربون خدا با یبار گرفته بچه الان فکر کنین با خانواده شوهرش دو تا جاری و دو تا برادرشوهر همه تویه خونه ۱۰۰ متری زندگی کردن چند ماه حالا امروز تو ۱۷ هفتگی نرفته بود دکتر جرات نداشت از پدرشوهر اینا ما گفتیم هی برو رفت گفتن دختره حالا قربون خدا نمیدونم حکمتش چیه که میدونه الان دختر اینو هم شوهرش هم خانوادش چقدر عذاب میدن حالا خودش میگه بندازم گرچه میدونم واقعا درست ترین کار چون پدر خواهرمو درمیارن اینم چون میگه شاید جدا شم نمیخام ولی من میترسم خدا قهرش بگیره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خوب بود پسر میشد کرولال ؟ مهم اینه بچه سالم باشه ... بعدم چرا جلوگیری نکرد چون دختره بره بکشه ... باید بچش رو نگه داره اونام سنگ نیستن که ادمن بعدم دختر انقد شیرینه خودش جاشو باز میکنه ...
نزار سقط کنه خودش به شرایط اگاه بوده و خواسته باردار بشه ...