😂 😂 😂
خوب بود...من مجردم و نی نی هم نداریم
ولی وقتی خواهربزرگم داشت ازدواج میکرد خواهرکوچیکم 5سالش بود قبلا نگو با خواهرم رفته سر قرار و داماد رو میشناسه... باهم دوست بودن خواهرم وهمسرش
قضیه واسه 20 سال پیشه...
تو مراسم خاستگاری،، خواهرکوچیکم از در وارد شد اول بسم الله رفت با کل فامیلای داماد دست داد... با همشون....
همه هم خوششون میومد....
این به کنار...
داماد هی به این ابرو مینداخت، بهش لبخند میزد
یهو خواهرم بلند توی جمع به داماد گفت نیشتو ببند
بیچاره دومادمون ضایع شد... همه زدن زیر خنده
ولی خیلی کار زشتی کرد...
بعداز اون دامادمون نخود صداش میکرد... یعنی نخود هراش،، خیلی زبون داشت...
الانم با 25سال سن همین اندازه
سرتغ و نخوده
یبارم کوچولو بود به دختردایی بابام گفت چیه هی دستاتو تکون میدی النگوهاتو دیدیم...
بیچاره تازه عروس بود،، اونموقع هام یادتونه النگوها بزرگ بودن صدامیدادن،، چون زبان بدنش قوی بود،،، خیلی با حرکت دست صحبت میکرد...
اینم اونجوری پرید بهش.... اون طفلی هم اومد بغلش کرد بوسش کرد....
یبارم عید بود همه خونه ما بودن و سرمون شلوغ بود عمومینا هم اومدن،، جو شلوغ بود،، چندبار به زن عموم سلام کرده بوده زن عموش نشنیده و متوجه نشده بود...
بعداز یکربع تقریبا،، زن عموم گفت فاطمه چطوری زن عمو؟
این یهو پرید بهش
برو بابا توام یساعت دارم سلام میکنم جواب نمیدی😂😂😂
خورد بیچاره رو... اونم مات ومبهوت مونده بود گفت ببخشید بغلش کرد بوسش کرد...
خیلی زبون داشت،، سینشم میزد بچه بود بامزه میگفت سلام... شیرین بود الانشم خیلی نمک وشیرینه ولی اخلاقش همونه😂😂😂