روزهایی که همسرم برای ناهار میاد خونه اونم با خودش میاره من با دو تا بچه کوچیک واقعا سخته برام خودشم میشینه با اون به حرف زدن منم در حال سرویس دادن... یعنی کابوس شده برام .بهش هم میگم میگه لازم نیست تدارک ببینی اما خوب باید لااقل یه غذای خورشتی درست کنم !.. میگه تنهاست اما با یه عروس دیگه خونه یکی ان در حالی که ما براش شدیم نیمکت ذخیره هر وقت کسی تحویلش نمیگیره خودشو دعوت میکنه و خودشم میگه شب می مونم😑 اینم بگم همه عروس ها آشنا و فامیل ان من غریبه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
حالا من مادر شوهرم هر دفعه از تهران میاد یهفته میمونه من از شمال میرم از بس متلک میپرونه دوروزه با بغض برمیگردم لال مونی میگیرم جواب بدم از خودم بدم میاد اینجور موقع ها
این گاری نده جاری ایم زحمت متلک ها رو میکشه کلا از خودم متنفر میشم من اینجا اصلا چیکار دارم که اینجو ...
من فقط خودخوری میکنم .خیلی زبونش تلخ هر کاری م واس آدم بکنه با حرفاش تمام کاراش به .. میکشه من حاضرم هیچکاری نکنه حرفم نزنه .عاشق زنهای حاضر جوابم یعنی عاشقشونم منکه تا بیام یجمله بکنم طپش قللم میره رو ۵۰ هزار صدام میشه چندرگه میگم هیچی نگم سنگین ترم