من تجربه کردم از هیچی نباید بترسی هرچی بترسی بدتره!
اوایل ازدواجم میدیدم کسایی ک حامله نمیشن چندیدن سال همش میترسیدم وای خدایا نه خیلی سخته!دلسوزی زیادی داشتم براشون.
همین بلا سرم اومد.
چندسال بعدم دختر عمم سقط مکرر شد و من بازم همونجوری ترسیده و دلسوزی فراوون.
و بازم سرم اومد.
تو حاملگی از پیچیدن بند ناف میترسیدم! سرم اومد! از انفولانزای شدید بگیرم میترسیدم!سرم اومد در کمال ناباوری!
کلا به هیچی فکر نکن فقط بگو خدا سپردم دست خودت همین و بس