من درسته که کارمیکنم.به کتاب خوندن و ساززدنم میرسم. (متاهل هست) ولی یه حس پوچی وحشتناک دارم.. اززندگیم و خودم و شوهرم و هیچی راضی نیستم...کسی بوده مثل من؟
می دانی؟! یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل است، و بچسبانی پشت شیشه افکارت. باید به خودت استراحت بدهی، دراز بکشی، دست هایت را زیر سرت بگذاری، به آسمان خیره شوی :) و بی خیال سوت بزنی. در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشه ذهنت صف کشیده اند،آن وقت با خودت بگویی بگذار منتظر بمانند....
از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوههای زیبای جسم و زنانگیاش.(امام موسی صدر)
من ۳۶ سالمه، متأهل و سه بچه دارم، از زندگی مشترکم راضیم. با هم رفیقیم. دکتری تخصصی دارم، کارمند رسمی هستم. مدرک بین المللی زبان دارم. ساز میزنم. خانه دار حرفه ای هستم، غذا و شیرینی و کیک و ... بخوبی درست میکنم. ولی از خودم ناراضیم ، احساس می کنم خیلی از عمرم بی حاصل گذشته، حسرت اینروزهای پوچ خییییلی آزارم میده. با اجازه استارتر عزیز، لطفاً منم راهنمایی کنید. شکرگزار خدا هستم عبادتم به راهه. از خودم ناراضی و ناراحتم.
من دارم یه کتاب میخونم. از نظر بقیه چرته و زرد ولی من خیلی دوسش دارم و خیلی تحت تاثیرشم. این یه تکه اش هست. هرجاییش که دوست دارم کپی میکنم تو یادداشت هام.
افسردگی داری شاید ،و کمالگرایی و احتمالا کمی وسواس فکری🙁😂
من چرا😂 من اسی نیستم
می دانی؟! یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل است، و بچسبانی پشت شیشه افکارت. باید به خودت استراحت بدهی، دراز بکشی، دست هایت را زیر سرت بگذاری، به آسمان خیره شوی :) و بی خیال سوت بزنی. در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشه ذهنت صف کشیده اند،آن وقت با خودت بگویی بگذار منتظر بمانند....