حال الان شما رو من هشت سال پیش داشتم دقیقا همین مشکل رو مامانم داشت ولی هیچ چیز مامان منو خوب نکرددد جز روحیه دادن ما بهش
روزا پیشش میگفتم و می‌خندیدم شبا زار میزدم خیلی سخت بود خیلیییی
شما هم فقط جلوش کم نیار وقوی باش
عزیزم سرطان سینه جزو سرطان های درمانپذیره عمه ی من بدخبم داشتن ۱۲ سال قبل و الان کاملا درمان شدن
حالا ۱۲ سال قبل ک امکانات کمتر هم بود
الان باز بهتره
توکلت ب خدا باشه
براشون دعا میکنم سر قران خوندنم ان‌شاءاالله به زودییی خوب میشن😍جلوش خودتونو ناراحت نشون ندین
عمه ی من خیلیب روحیه ی بالا و قوی ای داشتن خانوادش
اصلن احساس بیمار بودن نداشت
ماتو فامیل دو مورد داشتیم شکر خدا خوب خوب شدن
انشاالله مامان شمام خوب میشه
براي مادرت ١٤ صلوات ميفرستم
شما هم برام دعا كن
ممنونم
خیلی سخته دارم دق میکنم دیروز تو خونه ی خودم بودم انقدر بهم فشار اومد که سرمو کردم تو پتو انقدر جیغ کشیدم داشتم از حال میرفتم ،دیگه شب شوهرم دید نمیتونم تحمل کنم آوردم خونه مامانم راحت شدم یکم اما امشب باز دلشوره گرفتم
من درکت میکنم خوبم درکت میکنم ،اون روزا برام انقد سخت گذشته که هنوز اثارش توی بدنم هست،اما سختیش نهایت شیمی درمانیشه،نهایت سینه هم بردارن که فدای سرش،سلامت باشه نهایت پروتز میکنه،موهاشم که اگه شیمی درمانی لازم باشه باز بهتر از قبل درمیاد،گرید مامان من 3بود عشقم سنشم ده سال لز مامان شما بالاتر،تازه قند و فشارم داشت،اما انقد بهش روحیه میدادیم که تونست شکستش بده،منم شبو روزم گریه بود اما جلو مامانم نه.چون روحیه 90درصد کارو جلو میبره بهت قول میدم خوب میشه ،از منی که همدردتم بشنو
می‌دونم سخته ولی جلو بیمار سرطانی باید نقاب بزنی درد و غم وغصه رو پنهون کنی چون همش فکر میکنن یه چیزی هست که تو بهش نمیگی و روحیه شو از دست میده من حتی کارم به قرص اعصاب هم رسید ولی مامانم الانم نمیدونه
