2777
2789

زمانی ک خدا زشت و زیبا رو تو شکم مادر میدونع/

من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وقتی فهمیدم باردارم فکرکردم معجزست اما وقتی فهمیدم خارج رحمیه خیلی خیلی گریه کردم خیلی گفتم خدایا من بدبختم نگاهم کن معجزه برای من نیست 

من عاشق شوهرمم اما بچه دار نمیشیم هرکسی برای بچه دار شدنم دعا کنه ازش ممنون میشم.اللهم صل علی محمد و ال محمد

وقتی با خونریزی داخلی شدید و فشار ۵ و هموگلوبین ۸ بردنم بیمارستان و هیچ دکتری باور نمی‌کرد که من مریضم بردنم اتاق عمل و نجات اومدم

وقتی فکر کردند بارداری خارج رحمیم و آمپول سقط برام آماده کردند ولی دکتر دوباره برگشت نذاشت آمپول رو بزنند و دوباره سونو برام نوشت و با وجود کیست آندومتریوز دخترم رو به دنیا اوردم،همه لحظات زندگیم معجزه خدا رو دیدم شما هم عمیقتر نگاه کنید قطعا میبینید

ز گیتی دو کس را سپاس...یکی حق شناس و یکی حد شناس :) 🍃🌸

معجزه زیاد دیدم تو زندگیم. یکیش همین پریروز که تو آشپزخونه خوردم زمین و پشت سرم محکم خورد زمین و خون اومد چشام سیاهی میرفت جاییو نمیدیدم 😐شوهرم از تو اتاق با کلی ترس و استرس آمد و گفت من فکر کردم خدای نکرده تموم کردی  اخه من‌خوردم زمین گفتم آخخخ و دیگه صدام نیامد.‌اونقدر بد خوردم زمین خونه لرزید🤣🤣🤣🤣 الانم حالم خوبه😄

من همسرمو دوسش داشتم اما اون نمیدونست

دم دردانشگاهم رو جرثقیل کار میکرد خیلی دوسش داشتم نمیدونستمم چطوبهش بگم ولی یبار پایین گوشه خیابون وایساده بودن ناخواسته بدجور خیره شدم تو چشماش ولی اون متوجه نشد بعد یمدت کارشون تموم شد ساختمون نیمه ساخته اما دیگ نمیومد اون انقد غصه خوردم هرروز ب امیددیدنش خوشگل میکردم انگار اونم منو میبینه اما نبود انقد دعاخوندم نشد کلی ختم و چله گرفتم نشد داشتم دق میکردم ک یبار دیگه ببینمش من ۳۲سالمه اون روز ک میرفتم دانشگاه ۴ ۵سال پیش بود ۲۷ ۲۸سالم بود مادرمم همش رو مغزم بود وخواستگار راه میداد بدون هماهنگی کفرم دراومده بود ازیطرف من اونو دوسش داشتم از اینطرف مادرم بااینکاراش دقم میداد ازاونطرف من اصلا نمیدیدمش دیگ ن اون منو میشناخت ن حتی میدونست دوسش دارم روانی شده بودم سپردم یه خانوم برام چله بگیره ک من باهاش ازدواج کنم دعاهای من که دیگه جواب نمیداد خیلی خانوم پاک وخوبی بود مادرم همیشه بهش میگف برا مادربزرگم روزه های قضاشوبگیره و قران بخونه ۳د۴ روزگذشت باز مادرم گف امشب خواستگارمیادلباساتو اماده کن چادرم سرت کن پسرم میاد داشتم تو دلم مث همیشه ب خودم فحش میدادم بخاطراوضاعم اماده شدم اصلا به خودم نمیرسیدم اقامن ک رفتم اون اتاق دیدم همون پسرس مادرش منو دیده پسندیده ازیطرف قندتودلم اب میشد از طرف دیگه دستام یخ کرده بود عرق سرد کرده بودم بااون قیافه ام دقیق۳روز حموم نرفته بودم هیچ ارایشم نداشتم گفتم الان دم میزارن روکولشون میرن اما نرفتن الان شوهرمه😍 این معجزه زندگی من بود

من همسرمو دوسش داشتم اما اون نمیدونست دم دردانشگاهم رو جرثقیل کار میکرد خیلی دوسش داشتم نمیدونستمم ...

چه قشنگگگگگگگ ایشالله تا ابد پیش هم باشین 

دوستان کاربری دست دو نفره من و خواهرم
معجزه زیاد دیدم تو زندگیم. یکیش همین پریروز که تو آشپزخونه خوردم زمین و پشت سرم محکم خورد زمین و خون ...

خداروشکر که الان حالت خوبه

دوستان کاربری دست دو نفره من و خواهرم
وقتی تو تصادفم فقط من زنده موندم و با فلجی کامل سمت چپ و سر الان صحیح سالمم نی نیمم تو شکممه بزرگتر ...

واااااووووو خداروشکر که سالمی 

دوستان کاربری دست دو نفره من و خواهرم
وقتی تو تصادفم فقط من زنده موندم و با فلجی کامل سمت چپ و سر الان صحیح سالمم نی نیمم تو شکممه بزرگتر ...

 

واااااووووو خداروشکر که سالمی 

دوستان کاربری دست دو نفره من و خواهرم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز