2777
2789

چند روزه خیلی ناراحتم،تقریبا از پنج شنبه که فهمیدم خونه مون تکمیل شده و سازنده به همسرم زنگ زد و گفت یه مستاجر خوب که تازه عروس دومادن براتون پیدا کردم😞

هی از اون روز با خودم میگفتم نه آقای کمالی آدم خیلی خوبیه،باهامون راه میاد و میگیم پولمون کمه ولی با سقف وام مسکن باهاش کامل تسویه میکنیم و اجازه میده خودمون بشینیم...

چند بار با خودم مرور میکردم که چی بگم و چه جوری راضیش کنم،همسرم میگفت من که روم نمیشه،آقای کمالی خیلی باهامون راه اومده موقع خرید،خیلی خیلی بهمون تخفیف داده،به پول الان شاید باورتون نشه انگار پونصد میلیون بهمون تخفیف داده پارسال...خیلی مرد خوبیه،همون موقع خرید خونه گفت تو مث دخترمی،دوستدارم خونه دارت کنم🥲منم وقتی اینو بهم گفت تو بنگاه فقط اشک میریختم....

از همون اول هم میدونستم که پولمون کمه و باید رهن بدیمش،اما هر چی خونه تکمیل شد و قشنگ تر شد،خودمو توش تصور میکردم،نخندین بهم ولی تو عکسا و فیلمایی که ازش داشتم وسایل خونه رو میچیدم و تو ذهنم دیزاینش میکردم که چی بخرم و چکار کنم توش🙂

بچه ها الان ادامشو میزارم از قبل تایپ کردم....


🧒🏼شازده کوچولو:پس کِی همی چی درست میشه!؟                🦊روباه:وقتی که بفهمی همه چی به خودت بستگی داره...

خلاصه جمعه گفت بیاین و تکمیل شده خونه رو ببینین،انقدر محو خوشگلی و سلیقه این آقای کمالی تو ساختن خونه شده بودم که اصلا نمیتونستم خودمو کنترل کنم و ذوقمو مخفی کنم،هی بغض میکردم و هی قورتش میدادم...

بالاخره دلمو زدم به دریا بهش گفتم چقدر پول داریم و ماشین هم میفروشیم و بهش میدیم...اما یه جور مستقیم بهم فهموند که منم پول لازم دارم و میخوام زمین بخرم،گفت دخترم حالا یکی دو سال تحمل کن جور میشه😞همسرمم که روشو نداشت اون لحظه هایی که من داشتم با آقای کمالی حرف میزدم خودشو مشغول فیلم گرفتن کرد...


🧒🏼شازده کوچولو:پس کِی همی چی درست میشه!؟                🦊روباه:وقتی که بفهمی همه چی به خودت بستگی داره...

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

وقتی اومدیم از ساختمون بیرون هی خودمو شماتت کردم که چرا اون بنده خدا رو تو معذوریت گذاشتم،چرا انگاری از خوبیش سواستفاده کردم،نکنه دیگه بعد از ما به کسی خوبی نکنه...این شد که دوباره بهش زنگ زدم و ازش معذرت خواهی کردم،گفتم ببخشید که تو معذوریت گذاشتمش،بخدا قصدم اصلا سو استفاده از خوبیش نیست،فقط تو ساختمون خیلی هیجانی شدم و متوجه نشدم دارم چی میگم و چه درخواستی دارم😞 اونم گفت دخترم از وقتی رفتین داشتم با خودم فکر میکردم یه جوری بشه که خودتون بیاین تو خونتون،حالا با هم صحبت میکنیم....اینو که گفت انگاری دوباره یه نور امیدی تو دلم روشن شد،دوباره امیدوارم شدم که میریم خونمون🥲


🧒🏼شازده کوچولو:پس کِی همی چی درست میشه!؟                🦊روباه:وقتی که بفهمی همه چی به خودت بستگی داره...

عزیزم کاملا حالتو درک میکنم چون منم تو این شرایط هستم تازه با این تفاوت که من خونه ام رو فول فرنیش اجاره دادم یعنی با تموم وسیله هام مبل تخت لباس شویی ظرف شویی یخچال 

و....حال دلم داغونه 

انشالله زودی بری تو خونه ات برای منم دعا کن برگردم تو خونه ام 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز