میفهمم چی میگی. مامان بزرگ من خیلی با سر و صدا غذا میخورد، هر یه قاشقی که میخورد چندتا برنجم از دهنش می افتاد. به احترامش اصلا به روی خودم نمی آوردم ولی هر وقت باهاش سر یه سفره مینشستم دو سال از عمرم کم میشد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.