من مشکلی ک دارم مامانمه خدا رو شکر زندگیم خوبه مامان و بابام آدمای خوبین ولی مامانم یه اخلاقی ک داره واقعا منو عذاب میده دیگ نمیتونم تحمل کنم ، همش سرم تو همه چی منت میزاره ...
همین الان دعوامون شد بشــدت اونم سر یه چیز مسخره ک خودش پیاز داغشو زیاد کرد من امسال سال اخر دبیرستانم ایشالا اگ خدا بخواد قراره کنکور بدم برای همین کلاس های مختلف میرم مدرسه میرم.... امروز از صبح تا ظهر کلاس بودم خسته و کوفته اومدم خونه از وقتی اومدم خونه هی سرم منت گذاشته از صبح دارم کار میکنم این و تمیز کن اون و بشور ولی توچی الکی قد بلند کردی منم گفتم مگ من رفته بودم ولگردی....
یه برنامه ی محبوب دارم ک بعد از ظهر پخش میشه خیلی اون برنامه رو دوس دارم همیشه هم نمیده فقط هفته ای یکی دو بار میده خودشم میدونه اون برنامه رو دوس دارم تا برنامه شروع شد این خانمم بلند شد جارو برقی و روشن کرد همشم غر میزنه بدرد هیچی نمیخوری ولی خدا خودش شاهده من همه کار برای رضایت مامان و بابام انجام میدم تعریف از خود نیس خیلی کمک حال مامانم هستم خدا خودش داره نظاره میکنه..
فقط نیم ساعت نتونست تحمل کنه ک این برنامه تموم شه و من برم کاری و ک خواسته رو انجام بدم ک خیلی مهم نبود بخدا هرچی از دهنش اومد بارم میکرد در واقع همه چیو زهر مارم کرد منم همش سکوت میکردم و تو خودم میریختم ک دیگ نتونستم تحمل کنم و جوابشو دادم اینم یه قشقره ایی ب پا کرد ک نگو و نپرس منم خیلی عصبانی بودم داشتم خفه میشدم ب خدا یه حرفایی بهم زد ک دشمن ب آدم نمیزنه خیلی رکیک و حتی روم نمیشه اینجا بگم خیلی دارم اذیت میشم الآنم داره تو گوش بابام ور ور میکنه و پُرِش میکنه ک بیاد ب من طعنه بزنه ب نظرتون چیکار کنم
عذر میخوام ک طولانی شد و سرتون و درد آوردم.