با یه پسری دوست شدم که همشهریم نیس ۱ساعت تا شهرمون فاصله داره اوایل رفیقم بهم گف ک بهش نگو از یه شهر دیگ هستی و منم فکر کردم فقط در حد مجازیه بهش گفتم ک همشهریشم الان ۳ماه از دوستیمون گذشته خیلی اصرار داره که بیا باهم بریم بیرون نمیدونم بهش چی بگم خیلی پشیمونم که بهش دروغ گفتم فرداهم کنکور دارم هی میگه ک میخام بیام پیشت همونجا که میخای کنکور بدی نمیدونم چی بهش بگم خیلی پشیمونم میشه بگین چیکار کنم
چاره ای هم جز گفتن حقیقت داری؟
هیچی‌کات
گور بابای پسرِ رو کنکورت تمرکز کن😶
اون پسرِ ۴ سال دیگه نییستش اما تاثیر کنکور فردا تا اخر عمر باهاتِ
بگو اسباب کشی کردیم رفتیم
من۴سال با طرف بودم ادرس خونه ندادم بش
ب نظرم کار درستیه ک بش نگفتی
ولی ی ساعتم چیز زیادی نیس میش ی طوری گفت
چطور دروغ گفتی در حالی که میدونی یه روز بت میگه بیام ببینمت بهش راستشو بگو الان ولی بعدش دیگه هر چی گفتی باورت نداره
عب نداره همین الان برو بهش راستش رو بگو
یه ساعت که چیزی نیست اگه واقعا دوستت داشته باشه اون یه ساعت رو وقت میزاره میاد پیشت
به کنکور فکر کن
حاشیه هارو ول کن
یعدم میشه گفت ما اسباب کشی کردیم نخواستم بگم ناراحت نشی
براش توضیح بده که چرا نتونستی راستش رو بهش بگی
گلمممم دور که نشد یک واقعیت همین الان بهش بگو
یه ویس صوتی بفرست بگو جوانی و بچه گی و اینا بود و من چون این رابطه را جدی نمی دونستم و نمی دونم هدفت چیه یه دوستی اینجوری راهنماییم کرد
حالا درکل من این اشتباه را دارم
دوست داری ادامه بدی و هدف دار
و گرنه باید ببخشید یک جمله ای بهت گفتم که نشانه ای از پختگی نداشته
**********************
همین والسلام دیگه هم کششش نده
ممکن سر این موضوع خیای باهات بحث بکنه اما دلخور نشد دلیل رفتن ش را پیدا کرده
اگر خواست ادامه میده
و گرنه به امید خدا
بعد تازه تو کار اشتباهی نکردی دروغ خیلی بزرگی هم نگفتی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
