چرا حس میکنم منو نمیبینه؟؟! چقد دعا کردم چقد تلاش کردم چقد ازش خاستم اما... درست تو لحظه ای که باید بشه همه چیز رو خراب میکنه
آدمای اطرافمو میبینم خودمو میبینم اصن از زندگی سیر میشم چرا برای یه یسری نمیخاد چرا؟؟! صلاح ومصلحت؟؟ چه صلاح و مصلحتیه که ده ساله داره منو عذاب میده و کمکم نمیکنه مگه من فقط یه چیز ازش خاسته بودم به هر دری زدم نشد هر کاری کردم نشد کل زندگیم عذاب بوده و حسرت خوب که فک میکنم میبینم من اصن زندگی نکردم اصن نفهمیدم چطوری گذشت چون همش داشتم میدویدم گاهی وقتا فک میکنم شاید یه گناهی کردم یه گناه نابخشودنی که این سرنوشتم شده
به شدت هم بد شانسم ؛ باور کنید طوری شده که دلتنگ یه دلخوشی کوچیکم بمیرم برا خودم که وضعم این شده هیچ وخ فک نمیکردم به اینجا برسم
کاش صدای منو بشنوه...
ببخشید سرتونو درد آوردم فقط یکی یه حرفی بهم زدکه دوباره داغ دلم تازه شد خاستم درد و دل کنم اما کسی نداشتم اومدم اینجا