شما بگید چیکارکنم من مادرم مریضه پدرمم پاهاش درد میکنه مریضه بعد دوتا از خواهرام ببخشید خیلی بیشعورن هرچی تویخچال بابام باشه هرچی حبوبات برنجی سیب زمینی چیزی باشه میان میبرنش بابام اصلن نمیتونه کارکنه پیرشده فقط داداشم خرجی پدرمادرمو میده خواهرامم رعایت نمیکنن بگن اینا مریضن گناه دارن مامانمم خجالت میکشه بگه خودم لازم دارم اینقد بابام حرص میخوره از دستشون تا حالا صدبار غیرمستقیم خودمو داداشم گفتیم اینا پیرن مریضن خداروشکر شوهراتون سر کاره باز فایده نداره باز میان مثل قحطی زدهها همه چیو جارو میکنن میبرن واقعا دیگه موندم چیکار کنم