بچه ها ماکارونی درست کرده بودم یه تار مو توش بود مادرشوهرمم شروع کرد حرف زدن کلا شوهرمم عصبی کرد غذا دست نخورده ربختش توی سطل اشغالی یعنی غذا چنگال نخورده بود😐😐😐😐هزار بار دیدم مادر شوهرم توی غذاش مو بوده با خنده رفعش کرد الان مال من ....از غصه دارم میمیرم واقعا اذیتم میکنه هرچی تایپنک دارم همش در مورد این زنه
اعصاب خوردی فقط اونجا که یکی زنگ میزنه بهت ولی صداش نمیاد قطع میکنی و خودت زنگ میزنی، میبینی که اونم به تو زنگ زده و اشغاله بعد یه کم منتظر میمونی که زنگ بزنه، ولی میفهمی اونم منتظره که تو زنگ بزنی صبرت تموم میشه و زنگ میزنی میبینی اونم صبرش تموم شده و زنگ زده و اشغاله 🙄🥴
من مو باشه میگم چیه موعه دیگه چیکار کنم موهام میریزه از قصد که نریختم چیکار کنم سرمو ببرم بزارم زمین. تو که سرت همیشه تو موهای منه مریض شدی مگه. حرفمو میندازم جلو. ناراحت میشه ولی میزاره کنار غذاشو میخوره. مگه پیش مادر شوهرت زندگی میکنی شما
یکم اعتماد بنفستو بالا ببر ریخته که ریخته فدای تار موهات .قتل که نکردی.
اعصاب خوردی فقط اونجا که یکی زنگ میزنه بهت ولی صداش نمیاد قطع میکنی و خودت زنگ میزنی، میبینی که اونم به تو زنگ زده و اشغاله بعد یه کم منتظر میمونی که زنگ بزنه، ولی میفهمی اونم منتظره که تو زنگ بزنی صبرت تموم میشه و زنگ میزنی میبینی اونم صبرش تموم شده و زنگ زده و اشغاله 🙄🥴