2777
2789

بیاید تعریف کنم از زبون خودش 

14 سالم بود حامله شدم.. شوهرم رفت سربازی. دهات بودیم اون موقع.. رفتم خونه مادرشوهرم 

که دو تا جاری بزرگمم اونجا بودن... 

اونا از من بزرگ تر بودن و بچه داشتن

و نمیذاشتن برم خونه مامانم

وقتی که زایمان کردم.. شوهرم نبود. سربازی بود

منم شیرم از سینه هام نمیومد

یه طور عجیبی سینه هام درد میکرد

و خدایی که در این نزدیکی است❤️

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

وقتی نمیتونستم شیر بدم. بچم گریه میکرد.. تا شهر 1 ساعت راه بود.. ولی کسی نمی‌رفت برا بچم شیر خشک بیاره 

حتی شیر گوسفند و گاوم بهم نمیدادن که به بچه بدم 

آنقدر سینه هام ذرد می‌کرد و بزرگ شد 

که حتی نمیتونستم رو پام وایسم

جاری هام میدیدن حالم بده

ولی وکتز نمیبردن منو

و خدایی که در این نزدیکی است❤️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز