بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیز میگی کنارش تو خود حرم یک بار ساعت بابای من رو دزدیدن که تازه گرفته بود وخیلی گرون بود و یک بارم دختر داییم که کوچیکه تو حرم دزدینش ۱۲ سالشه توسط پلیس پیگیری کردیم بعد چند ماه متاسفانه فوت شده اش پیدا شد جنازه اش
واسه کسی که از ارتفاع بترسه بالا اومدن یه اشتباه محضه
دیاپکین اسبق می خواستم بهار را به خانه ات بیاورم و دیگر قانع نباشی به گل های چسبیده به فرش می خواستم بهار به پیرهنت بیاورم و از آنجا سفر کنم به سرزمین های کشف نشده اما هر دری باز کردم پاییز در بادهایش از راه رسید روی هر پنجره ای دست گذاشتم زمستان آخرین تصویر در حافظه اش بود امروز من و بهار در کوچه ها می گردیم و سراغت را از خرگوش های مرده در برف می گیریم.