سلام من ۲۱ سالمه از سن ۱۵.۱۶ سالگی تا ب الان شاهد خیلی خیانتها از طرف بابام به مامانم بودم مامانم بابامو خیلی دوس داره واسه همین بابام زود گولش میزنه مامانم زود حرفشو باور میونه حتی بابام رفته بود پشت سر ما زن دوم گرفته بود و سکه زده بودو.. حتی ابرومون تو کل فامیل هم رفت و کلی جریانات داشتیم الان طلاقش داد و داره سکه هاشو میده
ولی مامانم چندروزه باز شک کرده به بابام و همون زنه ازم خواست برم ببینم چون مامانم یکم سادس زیاد بلد نیست من ته توشو دراوردم پیامارو دیدم ب مامانم گفتم ک باهاش درارتباطه امشب کلا خونمون بحث بود منم حرص میخوردم ازینکه مامانم زود حرفاشو باور میکنه اخه هی مامانمو ساکت میکرد و دلیل های الکی میورد منم هی دخالت میکردم جا مامانم جواب میدادم اخرش بهش گفتم اگه مامانم چیزیش بشه یا حالش بد بشه خودم میکشمت😔 بابام اخلاقش خیلی بامن خوبه با مامانم هم همینطور ولی این پنهون کاریاش مامانمو داغون کرده منم میبینم مامانم ناراحته اعصابم خورد میشه ب بابام همه چی میگم الان عذاب وجدان دارم سر اینکه همچین حرفیو زدم..