با همسر خود چگونه و کجا اشنا شدید؟!😄

ما هم شهریم وسنتی ازدواج کردیم 

ما روستا زندگی میکردیم قبلا مار منو نیش زد داشتیم میومدیم شهر دکتر تو مسیر همسرمو دیدیم یه لحظه نگاهمون به همدیگه گره خورد میگه اونجا عاشقت شدم چند وقت بعد اون قضیه اومدن خواستگاری که خواستگاریمون هم خیلی خنده دار بود 

ممنون عزیزم  

ممنون عزیزم 

آرامش سهم قلبتون

چ خوووف

منم تاحالا خیلی نگاهم گره خورده

ولی سریع وا شده☹️🤣

زندهههه باشی جانم

ممنون از این دعای پر مهر

بوس😘😘

🫤سر چاهار راه

داشتم رانندگی میکردم دمبال پمپ بنزین بودم

زدم بغل ازش ادرس بگیرم گفت میش شمارتم بدی😂تازه عقد کردیم

واسه خدا ک ‌کاری نداره

هم کیف پولم پیدا میشه

هم نیمه گمشدم☹️☹️😁😆

زندگیشون خوب بود با برادر شوهر دیگم تویه ساختمون زندگی میکردن برادر شوهر دیگم تحمل زندگی خوب اینارو نداشت یه روز الکی بعد ۱۵ سال زندگی بلند شدن گفتن طلاق میخوایم بعد۱سال طلاق گرفتن یه بنده خدایی رفته بود پیش دعانویس که بفهمه چرا اینطوری شدن یهویی... که گفته بود اون برادری که باهاشون زندگی می‌کرده رفته دعا نوشته داده به سگ خورده الله و اعلم...

این برادر شوهرم که رفته بوده دعا نوشته بوده یه مدت زیر سر شوهر منم نشسته بود حرف می‌زد که برو طلاقش بده و اینا اینطورین و فلان وغیره یکسره زنگ میزد به شوهرم زندگی منم جهنم کرده بود اما خداروشکر زندگیمو نجات دادم با توسل به اهل بیت و...خداروشکر خدا به بچه هام رحم کرد

والا🤌😅♥️انشالله🥰😘♥️

اره د 

باید یجوری بهش زُل بزنم زنگ بزنه دیوونه خونه😕🤣

 میگم سنتی کاملا دیگه سنتی شب خواب بودیم دیدیم دارن در میزنن خودم رفتم  در وا کردم دیدم پدر شوهر مادر شوهرمن گفتن بابات خوابه یا بیدار گفتم خوابه گفتن برو بیدارش کن کار داریم بیدارش کردیم من رفتم خوابیدم دیگه گفتن اومدیم خواستگاری از اونجای که هم شوهرم یه برادر بزرگتر داشت هم من یه خواهر بزرگتر فکر کردیم برا اونا اومدن رفتم خواهرمو شوتش زدم گفتم بلند شو چای بزار اومدن خواستگاریت خواهرم طفلی رفت چای درست کرد برد بعد یه ساعتی اونا رفتن پدرم اومد از اتاق بیرون  منم خواب بودم گفت قضیه کاملا برعکس اومدن خواستگاری برا تو همه مون شوکه شدیم چون طرف ما اول بزرگترا ازدواج میکنن بعد کوچیکا خواهرم اومد شوتا رو تقدیمم کرد گفت برا تو بود منو بد خواب کردی زیاد خنده دار نبود بیشترش شوکه کننده بود

عزیزم

خیلی خوشحال شدم برا خودتون

الهی خواهرتونم عاقبت بخیر بشن

چرا برادر شوهرتون اینجوری میکرد؟ زنش بد بود؟