...بگید بلکه یکم بخندیم دلمون وا شه
اخ به یادم نیاااااااار😑😐🤧😂
👋
توخونه با دوس پسرم بودم البته الان همسرمه
توخونه بودیم منوباشلوارک تاپ راحتی😁یهو در زدن من رفتم درو باز کردم دیدم مامانمه و داداش بزرگم😬😬😬
شوهر عمه م فوت شده بود انقدر جواب مردمو دادم که خدا رفتگانتونو بیامرزه یکی از اقوام اومد گفت تسلیت میگم منم گفتم خدا شما رو هم بیامرزه ممنون اون لحظه میخواستم من به جای شوهر عمه ی مرحومم تو قبر باشم
از ی پسری خوشم میومد بیچاره ابجیمو مجبور میکردم هرررروز از جلوی درشون رد میشیدم اونم یسره با دوستاش تو خیابونشون پلاس بود...هی جوانی کجایی ک یادت بخیر اون موقعه ۱۵سالم بود
دو ماه پیش آنفلوآنزا داشتم،یه شربتی بود که می خوردم حنجرم اختلال ایجاد می کرد،می خواستم بگم تو کوچه قیر ریختن ،به حرف ق در کلمه قیر ،حرف ک سر زبونم اومد😂🤦یه چیز بدی بود...😩
جلو پسرم 🤦پسرم یه کوچولو پوزخند زدا ولی خودشو کنترل کرد،
ببخشید یه یکم منحرفی بود
یه بارم یادم میاد مهمونی داشتیم یکی از خانومای اقوام میخواست با شوهرم دست بده پریدم وسط دستشو سفت گرفتم و گفتم سلام خیلی خوش اومدید با اینکه قبلا سلام احوال پرسیم کرده بودم
شب خونه بابام خوابیدیم... شلوارم برعکس پام کرده بودم.صبح مامانم نیشخند میزد .دیدم عه برعکسه... فهمید 😐✌️
رفته بود مجلس ختم یکی از اقوام همسر ، بعد با خیلی ها سلام احوال پرسی کردم و تسلیت گفتم ، نمیدونم چی شد با آخرین خانم سلام احوالپرسی ک کردم امدم بگم تسلیت میگم بهش گفتم خسته نباشی ، وای دلم میخواست زمین دهن باز کن برم توش ، قشنگ لبخند همه رو تو صورتشون دیدم
یبارم نگم براتون واااای خدااااا، رفته بودم مهمونی سر سفره غذا بودیم شام قرمه سبزی مرغ بود دخترم ۸ ماه بود و بی قرار گرفته بودمش بغل غذا میخوردم بعد دیدم رو دستم یه کوچولو قرمه سبزی دیگ پاکش نکردم خوردمش ، وقتی مزش رو حس کردم دیدم آه تلخ ، نگاه کردم دیدم پی پی دخترم وااااای
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
31 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
