ما میخوایم از اینجایی که هستیم بلند شیم..بعدمستاجر باید بیاد خونه رو بگیره تا صاحبخونه پول ما رو بده..
خلاصه..
سر شب دیدم یکی زنگ میزنه..از اونجایی که ما طبقه سومیم یکم طول کشید تا بیان بالا..
بعد که اومدن دیدم یه پیرمرد و یه پیرزن تقریبا بین ۶۵ تا ۷۰ سال اومدن برای خونه..
اول فکر کردم که برای بچشون اومدن خونه بگیرن ولی بعدش گف برای خودمون میخوایم..بنده خدا خانومه میگف خونه ای که میشینیم هم طبقه بالاس..میگف خسته شدم دیگه انقد از پله ها رفتم بالا و پایین..
و شاید باورتون نشه پیرمرده کمرش خم شده بود
ولی..
هنوز مستاجر بودن...
کاش همه خونه دار شن..