بیاین از مهمونای رو مخی که داشتین بگین

تذکر دادم، همسرمم گفت تنفس بچه ی ما بد شده، سرما خورده هم بود پسرم، ولی فایده ای نداره، همه چی رو با شوخی و خنده میگذرونن

همونو بگو کسی هم میخاد بیاد خودشو یه وعده دعوت بگیره 

دوروز موندن برا ۴ نفر بده 

تازه فک کن یه کیلو شیرینی حدقل میتونست دستش بگیره بیاره دیگ مگ کاروانسراس خونم ک بیان بمونن بخورن برن 

حالا گفتم یادش افتادم خونه پدری من شهرستانه یبار اونجا بودیم گفتم زنگ بزنم ببینم ما هم بریم خونشون ولی با کمال پر رویی گفت ما نیستیم خونه پیچوند منو 

یچیزی یادم اومدمن دخترم کوچیک بودهمش گریه میکردبعدمن یشب 5صبح خابم برد6صبح دخترعمم بابچه هاش اومدن شوهرم رفت دروبازکردکه بره سرکارش اومدن تو😂من بلندشدم گیج خاب باهاشون احوالپرسی بعدهمون روپشت خابم بردساعت 11توخواب یادم اومداینااومدن ازخاب پریدم دیدم همینموری جم نخوردن منودخترم بیدارنشیم 5ساعت عین مجسمه طفلکی ها

خونشون دوربودشوهرش گفت شماروصبح میبرم میام نهارسختته برم برگردم بعد6صبح اومدن من گیج خاب سنی نداشتم توهال خوابم برده بوداومدن تومن روپشت خابیده بودن گفتم سلام خوش اومدین بعددرازکش خابیدم چقدربدشد😂الان وقتی یادم میادچطوراینکاروکردم ازبیخابی 

😂😂😂من که بازمادرشوهرم میومداز6صببح هی کشیک که کی بیدارمیشع چون من معمولن زیادمیخابم اونم زودثبحانه میخوردتاچشم گرم میشدبیدارمیشدیبارسماوربردهوا😂بلدنبود80سالش بودروشن کردبعدکبرین بوووم ااخی موهای هنایش سیخ شده بود