2777
2789
عنوان

نظرتون راجب ازدواج چیه با عشق باشه یا سنتی خوبه

| مشاهده متن کامل بحث + 346 بازدید | 35 پست

عشقي كه بخواد بعد ازدواج به وجود بياد كمي صبر كنيد قبلش به وجود بياد بعد ازدواج كنيد ريسك نكنيد 

‏خون در زمین فرو نرفت، روی زمین پخش شد، از زیر هر سنگ جوشید و جوشید و به راه افتاد. هرکس آن را می‌دید، می‌فهمید جایی بی‌گناهی را کشته­‌اند...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خودت بعد از ازدواج سنتی عشق اومد تو زندگیت؟ ببین عزیزم در کل خیلیا هم عاشقانه ازدواج کردن و بعد از ازدواج از هم متنفر شدن.عشق خیلی خوبه ولی کافی نیست.عشق و عقل بتید در کنار هم باشه

اخه مثلا با دوستپسرت ک عاشقشی ازدواج کنی انگار بعدش خ سریع برا هم عادی میشین از ی طرفم سنتی ازدواج کردن اوک نیست شاید طرف ی اخلاقاییش یهو بعد ازدواج رو بشن 

منم موندم والا 

شما که سنتی ازدواج کردید عشق به وجود اومده بعدش؟

من سنتی بود اگه شوهرم محبت داشت عصبی نبود یکم بم محبت می‌کرد خوب عاشقش میشدم ولی ن هیچکدوم نداشت هیجی 

سلام دوستان نی نی سایتی من ،، اونایی که میخواین استخدام بشین پیج منو تو ایستاگرام فالو کنین، هر روز نکات و مطالب آموزشی میزارم، پیج من estekhdami139898 هستش، آگه مطالبم مفید بود لایک یادتون نره 

عشق هم هیچ وقت بعد ازدواج به وجود نیومده فقط بهش عادت می کنی همین اگه شنیدی هم کسی گفت با اولین رابطه اکسی توسین و دوپامین ترشح میشه و عشق به وجود میات باور نکن نمیات همینه که انقدر خیانت تو کشور داریم آمار خیانت زنا هم کم نیست

امضات خیلی قشنگه🥺💔

یاد ۱۶ سالگی خودم میوفتم دلم میگیره 🥺🥺🫂

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد .
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز