سلام
بچه ها لطفا قضاوتم نکنید که چقدر دختر بدو بی احساسی ام بخدا نیستم.
میدونید من مادرم و پدرم اومدن خونم تقریبا ۷ روز هست از کرج اومدن واقعا خوشحالم از بودنشون ولی یکم معذبم و اینکه از شوهرم خجالت میکشم با اینکه اون هیچ رفتار بدی نداره باهاشون.اما راحت میگن ما میخوایم بمونیم حالا هستیم و اینا من پیش خودم میگم یعنی مادرم درک نمیکنه منو
بنظر شما من سخت میگیرم
بله سخت میگیری
متوجه نشدم ازچی ناراحتی ؟ازابنکه زیادمیمونن؟
اگه شرایط مالیت و اندازه خونهت مناسبه بله سخت میگیری
بچه خودت همچین فکری راجبت کنه منصفانهس؟
بله سخت میگیری بنظرم ازین مهمونا عزیزتر دیگه گیرت نمیاد ازبودن باهشون لذت ببر چون یه روزی میرسه که حسرت این روزا رو میخوری منم شهر غریبم مامانم یه هفته اس خونه مونه اونم به اصرار پسرم الان میگه میخوام برم غصه ام گرفته بخدا
دقیقا شرایط مالی مشکل دارم اما قبلا من خیلی مشکل داشتم با خانواده همسرم خیلی چیزها شنیدم و دیدم ازشون که وقتی مامانم اینا میان من استرس میگیرم و خیلی سختم میشه.بعد اینکه ما شرایط مالیمون طوریه که نمیتونیم خیلی خرج کنیم باید تا آخر ماه مدیریت کنیم.
اگر خونم جدا بود و دستم پر بود شاید اصلا اصلا سختم نمیشد.با اینکه الانم با اصرار خودم مادرم اومد چون بچم تنها میموند خیلی منم نمیتونستم برم
