سلام
مادر و پدر همسر من حدود ۱۷ سالی میشه که طلاق عاطفی گرفتن از هم اما تو شناسنامه هنوز همسر همدیگن ،،، این موضوع رو هم من بعد از عقد متوجه شدم ،،، تازگی ها یه چند ماهیه که متوجه شدم پدر همسرم با خانمی که ایرانی نیستن در ارتباطن اما چون از من خواستن به کسی نگم مثل یه راز توی دل خودم نگه داشتم ، چندین بار هم مادر همسرم سوال کردن که میری خونه فلانی کسی هست؟ با کسی در ارتباطه؟ اما من چون قول دادم راز بمونه به دروغ گفتم نه! 😔
طولانی میشه بقیه پست بعدی
خب
لایکم کن بیام بخونم اسی
لایک لدفا
نه یه رازه نباید بگی
شوهرت خبر داره؟؟
خوو
خب به نظرم میگفتی که من کسی رو اونجا ندیدم و اطلاعی ندارم. دوست ندارم تو زندگی خصوصیشون وارد بشم. یه همچین چیزی
حالا امشب شب سال نو مسیحی ها بود و اون خانوم هم مسیحی هستن ، جشن مفصلی منزل پدر همسرم برقرار بود و کلیه فامیل پدری همسرم هم بودن ، ما هم از یه هفته قبل دعوت شده بودیم ،،، اما همسرم مدام میگفت نریم پیش فامیل بده به گوش مادرم میرسه و فلاااااان .... منم گفتم یه بهانه ای بیار مریضی چیزی نریم ... ولی پدرش نزدیکای ساعت ۷ تماس گرفت با خودم که بیاین میدونم همش بهونه اس ناراحت میشم و دیگه تو روتون نگاه نمیکنم ،،، منم خیلییی دوسشون دارم و براش احترام قائلم چون خیلییییی هوامو داشته همه جوره برعکس مادرشوهرم !! همسرمو راضی کردم که بریم اما نه کادویی گرفت نه زیاد خوش و بش کرد ... الان هم حس میکنم ناراحته !
به نظرتون این نوع رفت و آمد ما اشتباهه؟؟
این چه طلاق عاطفی هست که مرد از زنش میترسه چیزی رو بفهمه زن هم پیگیر زندگی مرد هست؟!
آخه حدود یکساله که پیش پدر شوهرمه اون خانوم و مادرشوهرمم میدونه که ما همش در رفت و آمدیم ،،، هی میپرسه منم میگم کسی نیست حتی یه بار میگفت برو کمدها رو بگرد🙄🙄🙄 میترسم بعدن در بیاد که بابا هر بار فلانی میومد کلی هم خوش و بش میکرد 😕
اگه همسرت میدونه و نگفته ایرادی ب تو وارد نیس
نباید بگی
اگر بعدا هم فهمید بگو از من خواستند و قسم دادن که نگم بهتون برای همین نگفتم
