باسلام بنده۳۱ ساله هستم و همسرم ۴۴ متاسفانه همسره بنده به علت استفاده از متادون ۴ ساله که روابط جنسی

باسلام بنده۳۱ ساله هستم و همسرم ۴۴ متاسفانه همسره بنده به علت استفاده از متادون ۴ ساله که روابط جنسیمون فوق العاده ضعیف شده با اینکه اوایل ازدواج که چنین مشکلی نداشت این رابطه برای هر دو عالی و لذت بخش بود اما الان این خلا باعث مشکلات زیادی بین ما شده سرخوردگی جنسی افسردگی و هزارو یک مشکل که بنده پیدا کردم و ایشون هم از زخم زبان های من در امان نبودن بخاطره همین رابطه عاطفی و احساسی هم بینمون از بین رفته ایشون چندین بار سعی کردن دیگه از این ماده استفاده نکنن اما به خاطره شرایط کاری و یا اراده ضعیف اصلا نتونستن موفق شن چون بدون اون اصلا توانایی کار کردن رو نداره به هر حال سوال بنده این است که آیا باید کلا قیده روابط جنسی و همراه اون روابط عاشقانه امان را بزنیم یا اینکه با استفاده متادن آیا راه درمانی وجود دارد؟ یعنی اگر تا چندین سال دیگه مجبور باشه بخوره یعنی مشکل ما حل شدنی نیست؟ مشکل ایشون هم بی میلی جنسی هست و هم بیشتر از اون عدم نعوظ کامل که خیلی به احساسات مردانه شون آسیب رسونده درمان برای این مورد چه چیزی میتونه باشه چند بار ویگرا استفاده کرده خوب بوده ولی چون بدون دستور پزشک بوده من خیلی از عوارض این قرص میترسم فشارخونش خیلی بالا میره داغ میکنه صورتش قرمز میشه منو میترسونه این حالات ولی اگه پزشک دستور بده دارو بخوره خیالم راحت تر میشه درضمن ایا اگه با دارو مشکل روابط جنسی تا حدودی حل بشه آیا در ترمیم رابطه عاطفی هم تاثیر میزاره؟آیا اون عشق و احساس دلباختگی دوباره برمیگرده؟ زندگیمو دوس دارم اما این مشکلات خستم کرده یه دختر۳ ساله هم دارم ایشون اتفاقا خیلی هم این قضیه براش مهمه و همیشه از من خ‌واسته دکتر ارولوژی براش وقت بگیرم ولی من همیشه نا امیدم و اعتقاد دارم تا وقتی متادون هست زن و شوهری ما فقط روی کاغذ شناسنانه است و بس اگه کوچکترین توجهی کنه خیلی به خودم میرسم ولی وقتی ماه ها میگذره و هیچ پیشنهادی بهم داده نمیشه نه تنها به خودم به سر و ریختم بلکه از کارهای روزانه منزل هم کم میزارم دیگه رمق و امیده هیچ کاری و ندارم خودم رو زن نمیدونم از زن بودن خودم متنفرهستم اگه حتی یه وقتی همسرم بخواد رابطه ای داشته باشیم با زبان نیش دار میگم نمیخواد دلت برام بسوزه من دیگه هیچی از تو نمیخوام متاسفانه گاهی انقدر افسرده و کلافه میشدم که حرفهای نامربوطی مثل اینکه تو مرد نیستی و .... زدم که در ذهن همسرم این حرفا خیلی اثر گذاشته و انگار بیشتر ازم دور شده ولی من هم آدمم همیشه به یقین رسیدم که او منو دوست نداره اگر داشت بخاطره من این زهره مارو کنار میزاشت دیگه زندگی تو یه جهنم رو تصور کنید من الان همین زندکی دارم ممنون میشم راهنماییم کنید