سلام خسته نباشید
خانواده من و همسرم در اواخر دوران عقد به مشکل برخوردن و مدتی فاصله بینمون افتاده بود
فردای روزیی که بحث و کدورت پیش اومده بود شوهر خواهرشوهرم خونه ما اومد و بابت رفتار همسرم و خانوادش از ما عذرخواهی کرد و گفت من نمیدونستم قصدشون چیه وگرنه با اونها نمیومدم و از مادرم درباره علت بحث ها سوال کردن مادرم هم مختصرا گفتن که کمی مشکل هست و خلاصه از اینجا ایشون گفتن به قصد وساطت میخوان با همسرم صحبت کنن ما هم استقبال کردیم و گفتیم اینجوری بهتره حتی من گفتم چون من و همسرم فامیل نیستیم و کسی درجریان مشکلاتمون نبوده بهتره بازهم کسی از فامیل من متوجه نشه تا مسئله بزرگتر نشه
در کنار این جریانات من و همسرم مشاوره هم میرفتیم که چون مشاور تشخیص دادن همسرم باید دارو درمانی کنه بخاطر حساسیت و تعصباتش خانواده همسرم و همسرم با ادامه مشاوره مخالفت کردن من به مشاورم گفتم که شوهر خواهرشوهرم قصد کمک دارن و ایشون هم گفتن خوبه که اینکار انجام شه و صحبت کنیم اگه قراره زندگی کنیم زودتر بریم خونه خودمون
مدتی گذشت این اقا دوباره اومدن خونمون و گفتن چون شوهرت خیلی تعصبیه نمیتونم بگم با شما صحبت کردم ممکنه بدتر لج کنه من دارم باهاش غیر مستقیم حرف میزنم و میگم که بیاد برای عذرخواهی و گفتن که هیچکس از خانواده همسرم در جریان اینکه دارن وساطت میکنن نیستن و خواهش کردن ما هم به کسی چیزی نگیم ما هم قبول کردیم
یه مدت همینطور ایشون از خانواده همسرم خبر میاوردن که اونا میخوان بیان برای آشتی همسرم نمیزاره یا چه حرفایی درباره ما میزنن و خلاصه که چیزی حل نشد و کمکی نشد بکنن
تا اینکه یکبار تلگرام به من پیام دادن و شعر فرستادن منم خیلی جا خوردم و سنگین جواب دادم به مشاورم که گفتم گفت دیگه جواب این آقا رو ندم و ایشون هم اگه قرار بود کاری بکنه تا حالا کرده بود
ولی باز هم ایشون پیام میدادن و میخواستن زنگ بزنن به من که من هربار میگفتم به یه بهانه نمیتونم جواب بدم و اگه کاری دارن پیام بدن چون برام خبر میاورد که پشت سرم چی گفتن من هم تحریک میشدم از خودم دفاع کنم و توضیح بدم و ایشون مدام به من و مادرم میگفتن حق با شماس و مشاور راست میگه من خواهش میکردم تا این اقا همسرمو راضی کنه بیاد مشاوره و بازهم بی نتیجه میموندم
کم کم دیدم لابلای این کمک کردن حرفایی میزنن که خوشایند نیس مثلا میگفتن کی کلاستون تموم میشه بیام دنبالتون تا خونه صحبت کنیم یا بیام دنبال شما و مادرتون بریم سینما دیگه واقعا اعصابم بهم میریخت که کمکی نکردن که هیچ بدتر هم داره میشه تند برخورد کردم و گفتم بابت کمک هاشون ممنونم ولی معذبم با نامحرم صحبت کنم ایشون هم گفتن بهشون برخورده و از این حرفا
بازهم ایشون به من زنگ میزدن و گاها به ناچار که فامیل همسرمه و زشته شاید من حساس شدم و منظوری نداره تو رو در وایسی جواب میدادم و خیلی معذب بودم بار آخر گفتم خیلی تلاش کردین ولی لطفا دیگه از احوالات اونها برام خبر نیارید من دیگه نمیخوام بهشون فکر کنم تا شاید این اقا دست برداره گفتن باشه ولی باز هم پیام میدادن مخصوصا هر بار تو تلگرام آنلاین میشدم
تو این مدت من و همسرم قهر بودیم و خونواده هامون هم همینطور کم کم من و همسرم باهم بهتر شدیم مخصوصا بخاطر ترسی که از کارای این آقا گرفته بودم
به شوهر خواهرشوهرم گفتم همسرم دیگه کنارمه پیام ندید ممکنه ببینه و برای شما بد بشه چون خودشون گفته بودن که به کسی چیزی نگیم گفتن باشه و خلاصه که یه مدت راحت شده بودم
باز بعد مدتی با اینکه مشکلاتمون کاملا حل شده این اقا تو اینستا از پبج های مختلف پست یا استوری طنز یا مناسبتی میفرسته
خیلی کلافه شدم جواب نمیدادم ولی ایشون بازهم همینکارو میکردن منم کلا بلاکشون کردم
مشاورم بهم گفت ازش دور بمونم چون ظاهرا خواهرشوهرم عصبیه و این آقا از خانومای مظلوم خوشش میاد ممکنه دردسر بشه برام و من حالا حس میکنم شاید بهم نظر داره چون تو مهمونی ها حواسش بهم هست البته نه اونقدر مشکوک که شوهرم و بقیه شک کنن
الان خیلی دو دل هستم که به همسرم چیزی بگم یا نه؟
از طرفی میترسم یه روز خودش متوجه بشه و به من شک کنه که شاید کاری میکردم که شوهر خواهرش بهمپیام میداده و از طرفی هم میترسم بهش بگم و تو فامیل دردسر درست کنه و دعوا بشه و جدای از اون بفهمه که مدتی که قهر بودیم من با این اقا صحبت میکردم با چت میکردم البته ابدا حرف نامربوطی نزدم ولی بازهم جاهایی که از خودم دفاع کردم و ایراداتی از همسرم رو بیان کردم
نمیدونم چیکار باید بکنم؟ بنظر شما به همسرم بگم؟ اگه سخت گیری و تعصباتش بیشتر شد چیکار کنم؟ یا اصلا اگه این اقا بهشون بگه که من راجب همسرم یا خانوادش چی گفتم و اونا مسما ناراحت میشن چیکار کنم؟ نه اینکه خدایی نکرده بد دهنی یا همچین کاری کرده باشم ولی مثلا گفتم خیلی از خانوادش دلخورم که انقد بیخیالن و برای عروسی ما اقدامی نمیکنن که زودتر عقدمونو تموم کنیم یا با اینکه مقصرن چرا تمومش نمیکنن یا چرا نمیخان بیان مشاوره و از این حرف ها
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید