زاده_شهر_هرت_

عضویت : 1400/03/11
زن
24 سال
درج نشده است

خواستم تا سینه بخراشم به ناخن، جسمِ زار در میانِ پنجه‌ام مانندِ مو در شانه ماند❄تهمت دزدی سزاوار من مظلوم نیست شاخ گل را بهر تعمیر قفس دزدیده‌ام💙 دست کریم خستهٔ بخشش نمی‌شود هرچند التماس گدایان همیشگی‌ست 💚 خاموش از آن شدم که به جایی نمی‌رسد فریادهای‌ جنگل در حال سوختن🌱چشمی به تأمل نگشوده‌ست نگاهت بر وضع جهان گر عجبت نیست، عجب نیست🔇 آخ، من صدبار دست به خنجر برده‌ام و خواسته‌ام قلبم را از فشار این رنج خلاص کنم. می‌گویند نژادی از اسب نجیب هست که اگر وحشتناک تازاندی و به ستوه‌اش آوردی، از سر غریزه یک رگ خود را به دندان پاره می‌کند، که تنفس را بر خود آسان‌تر کرده باشد. من هم اغلب چنین حالی دارم

3 موضوع
پست