ماهیگلی_سفره_عیدتونم
عضویت :
1401/08/06
زن
36 سال
ارشد
کاربر جدید نیستم ۲ تا کاربری تعلیق دادم این سومی 👍نکنه روز سفرم خاتون خونه مادرم،وقت روبوسی آخرم،دستپاچه شد آب و نریخت پشت سرم،واسه اینه که در به درم،با غصه ها همسفرم،نکنه روز سفرم،همسایه ها دور و برم،هدیه می دادن ببرم،کاسه آب خالی نشد پشت سرم،واسه اینه که در به درم،با غصه هاهمسفرم،مادرم وقت نمازش،لحظه راز و نیازش،اسممو میگفت و اشکاش،می ریخت رو صورت نازش،قسمم می داد بمونم،قدر ایران و بدونم،راست می گفت حالا میدونم،کشورم بسته به جونم،به کسی که اینجا دارم،نوشتم می رم دیارم،حالا بیشتر از همیشه،واسه خونه بی قرارم،قسمش دادم به جونم،نوشتم خواهشی دارم،پشت سرم آب و نریزی،فکر بازگشتی ندارم،چی شد چی اومد به سرم،که عمری در به درم😔
من و فرزندانم