به اونایی ک ازدواج کردن و خونه و زندگی جدا دارن 
بچه دارن 
جدیدا بچه یکساله دوساله ک میبینم دلم ضعف میره 
من کشته مرده ی شوهر نیستم ولی واقعا خستم از شرایط خونمون  از بچگی تا الان هممممش پدر و مادرم دعوا دارن الانکه پیر شدن بدتر هم شدن صدای دوتاشون خیییلی بلنده  گنداخلاقن باهم نمیسازن 
پدرم عصبیه و مادرم تقریبا الزایمر گرفته و گیر بیخودی میده  خودم همش دوشیفت سرکارم میام خونه بخوابم ارامش ندارم، خونمون خیلی قدیمی و زشته میبینم هرکی عروس شده چ جهیزیه شیکی خریده چ خونه های نوساز و تمیزی دارن.، میبینم دخترا مثل من دیگه همش بدو بدونمیکنن ک به اتوبوس و ایستگاه تاکسی برسن و تا ۹شب بیرون خونه باشن، همه تو خونشونن دارن خانمی و بچه داری میکنن 
تازه برادرمم زندانه هرچی پول درمیاریم داریم میدیم ک بدهی هاشو صاف کنیم  طلا هرچی تواین چندسال خیرسرم پس انداز کرده بودم  فروختم دادیم وکیل اونوقت زنش هرجا میشینه مسخره خونه و زندگی ما میکنه
خیلی دلم گرفته اصن