شوهرم تو ۱۰سال زندگی خیلی اذیت کرد با کاراش بی فکری بی مسئولت بودنش بیکار بودنش ووو من خیلی عذاب کشیدم و اثلا نفهمیدم زندگی چیه تا تصمیم گرفتم کار کنم ۴سال رفتم سگ دو زدم حمالی کردم با چندغاز تا بالاخره استخدام شدم و الان حداقل محتاج این مرد نیستم سفر میرم برا خودم که حسرتشو ده سال به دلم گذاشت لباس میخرم هزینه میکنم لیزر میرم کارایی که حق یه زنه اما شوهرم به خاطر بیکاری نتونست انجام بده هر هفته با دوستام میرم تفریح اونم راهشو از من جدا کرده و فقط هم خونه ایم خرج خونه هم نصف نصف با منه و هزینه های دخترمم کاملا با من شوهرمم اصلا دوسم نداره منم ندارم انقدر که عذابم داد الانم فقط پول و امکانات منو میخواد منم به خاطر دخترم که خیلی وابستشه صبر میکنم خوشحالم که تونستم رو پای خودم باشم حسرت یه زندگی معمولی به دلم نباشه