2777
2789

خودم موقعی که مدرسه میرفتم سرویس مدرسه نبود اکثرا پیاده میرفتیم مدرسه بعضی ها هم والدینشون میرسوندنشون .

حقیقت راه خونمون تا مدرسه یکم طولانی بود و زمستونا خیلی مشکل بود 

یکی از بچه های مدرسه که همکلاس هم نبودیم چند تا کوچه پایین تر از ما بودن که پدرش میرسوندش هر وقت به کوچشون میرسیدم و اونامیخواستن حرکت کنن لطف میکردن منو هم میرسوندن یه وقتایی هم تو مسیر سوارم میکردن .جالب اینکه اصلا با اون دختره سرو کاری نداشتم .

هیچ وقت یادم نمیره و آرزوی سلامتی براشون میکنم .

وخدایی که به شدت کافیست .

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بله 

برادرشوهر بزرگم خیلی جاها حمایتم کرده 

خدا خیرش بده ، همیشه دعاش میکنم.

آدم ها همه ماهند ، نیمه تاریک شان را به دیگران نشان نمی دهند، آدم ها ماهند 💫 عباس معروفی 

منم کلاس پنجم بودم پدرم سرطان داشت مامانم شصت روز بیمارستان بود شبها مامان بزرگم میومد میخایید صب بیدار میشد میرفت تا شب باز یه همسایه داشتیم دخترش یه سال از من بزرگتر بود کل اون دوماه رو واسه منم ساندویچ درست می‌کرد برا مدرسه با ناهار وشام می‌ورد 

بله  برادرشوهر بزرگم نقش پدر و مادر و برادر بزرگ و همه کس شوهرم رو یکجا ایفا میکنه  خیلی ...

انشاالله همیشه سالم باشن و سایشون بالا سرتون باشه 

وخدایی که به شدت کافیست .

سوم راهنمایی بودم .برای معلم ورزش مون میخواستم روز معلم هدیه بخرم .فقیر بودیم و پولم کم بود.رفتم دم مغازه کتاب فروشی دایی ام .یه مغازه محقر داشت و زیاد درآمدی نداشت ...دید ناراحتم ...جویای احوالم شد .بهش گفتم نمیدونم چی بخرم (نگفتم پول ندارم)...

خودش تا ته خط رفت.کرکره مغازه را کشید پایین ...رفتیم یه چیزی خریدیم و پولشم اون داد...

دایی ام تو سفر به شلمچه ، اتوبوس شون با تریلی تصادف میکنه و ۲ سال در کما بود و فوت کرد ...

از مردم نیک روزگار خودش بود...

یه شعری هم تو سر رسید آخرین عیدی که داشتیم با هم نوشت ...

زندگی مسابقه نیست ...

زندگی یک سفر است ...

و تو آن مسافری باش که در هر گامش ..

ترنم خوش لحظه ها جاری است ...



خدا بیامرزدش ❤🙏🙏

دانی از زندگی چه میخواهم ....من تو باشم، تو، پای تا سر تو...زندگی گر هزار باره بود...بار دیگر تو، بار دیگر تو...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

کمک فوری

میلاد0077 | 19 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز