ما ترک تبریزیم و ماماننم یک زن خشگل و خوش قد و بالا است. اما خب شانس نداشت و خدا بچه ی دیگه ای بهش نداد. بابام عین مروانه دورش میچرخید و همیشه هواشو داشت.
درامد متوسطی داشتیم رو روزگار میچرخونیدم تو بچگیام خیای وقتا میدیدم ک مامانم داره قایمکی گریه میکنه