2777
2789
عنوان

یک صحنه زیبا

180 بازدید | 15 پست

اولش اینو بگم که من اصلا حسرت ازدواج داشتم کلا.

ولی بابام علاقه داشت تحصیلات دانشگاهی داشته باشم.

خلاصه هر چی معتاد و بیکار بود رو حذف کرد!

وقتی رفتم دانشگاه هم چون دانشگاه ازاد بود بطرز عجیبی قحطی خاستگار افتاد.

درسم که تموم شد ۲۵ ساله بودم .دیدم چیزی بنام شوهر موجود نیس.

رفتم سر کار و اینبار موج تازه ای از خاستگارها بطرف خونه جاری شدن.

حالا بعد ماجراها در ۲۸ سالگی نذرم قبول شد و شوهر کردم و بعد ارزوی بچه.خلاصه ما سریش تر از اون بودیم که راضی برگردیم.

اینجاها رو سانسور میکنم و شطرنجی تا رسیدم به بچه سوم😍


این نمکدان خدا جنس عجیبی دارد.هرچقدر می شکنیم باز نمکها دارد!!

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خب

نداره‍

تو که میترسیدی از تاریکی الان چجوری تنهایی خوابیدی؟ کاش میدونستم آخرین غروبه , شهرمون جنگه خیابونا شلوغه , دستت تو دستم میدوییدیم تو کوچه که ازم گرفتنت با یه گلوله ...🕊️🤍


 و این بنده خدا که بخاطر کیفیت بد دعاهاش به عذاب الهی دچار شد و یک همسر نی نی سایتی گوشی به دست نصیبش شد.


این نمکدان خدا جنس عجیبی دارد.هرچقدر می شکنیم باز نمکها دارد!!
چی بود کی بود پاهای کی بود از زیر چی بود خواب بود بیدار....خلاصه قطره چکونی پست نزارین ما رو دریابید ...

کی بود: بچه ی سوم توی ۴۱ سالگی

خوابیده بود ولی من یه لحظه یادم افتاد که چقدر ناراحت بودم که خدایا چرا صدامو نمیشنوی؟؟!!

پس کی من شوهر میکنم کی بچه دار میشم.

همشون یادم رفته بود ولی الان یهو دختر بزرگم یه یادداشت اورد که خاطرات اون روزها بود!!

این نمکدان خدا جنس عجیبی دارد.هرچقدر می شکنیم باز نمکها دارد!!
کی بود: بچه ی سوم توی ۴۱ سالگی خوابیده بود ولی من یه لحظه یادم افتاد که چقدر ناراحت بودم که خدایا چ ...

خدا ببخشه برات.....

درخواست دوستی ممنوع....من دیوونه ام یکهوووو دیدین فحش خواهر مادر دادم،😱🤫😝
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز