زندگی با پدر و مادر

قدر بدون چون مطمئنا بعدا حسرت لحظه به لحظه زندگی باهاشون رو میخوری 

نه منم مشکل دارم باهاشون ولی خب پیرنیستن ولی خب بازم میانسالن و نسبت به جوونی تغییرکردن منم نمیتونم تحملشون کنم ولی مجبووووورم مجبووور چون من حتی نامزدم ندارم یروزی دلم خوش باشه ک بالاخره میرم واس خودم وتحمل کنم

ما یه روز به سن پدر مادرامون میرسیم و مطمئنا همین میشیم بالاخره سن که میره بالا یه خورده شرایط سخت میشه من خودم تجربه شو دارم سعی میکنم صبور تر باشم و  قلقشون رو پیدا کنم که هم من هم اونا کمتر اذیت بشیم زندگی با  پدر مادری که به هر پا به سن میزارن سخته ولی همه ی سختیها همیشه چیزی که باید به خودمون یادآوری کنیم اینه که بزرگترین ثروت هستن....خدا کمکمون کن طوری بهشون خدمت کنیم که پیش وجدان خودمون و خدای خودمون روسفید باشیم خدای مهربون از سختیهایی که خارج از تحمل منه به تو پناه میارم که تو رحم کننده ترینی