دورها آواییست که مرا میخواند....مینویسم تا روزی ببینم و باور کنم میشود ..میتوانم...به امید آن روز
من دلم میخواهد خانه ای داشته باشم پر دوست ،کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند ارام،گل بگو گل بشنو،هر کسی میخواهد وارد خانه پر مهر و صفایم گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه دهد ،شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست.شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست.بر درش برگ گلی میکوبم..روی ان با قلم سبز بهار مینویسم ای یااار؛خانه ما اینجاست،تا که سهراب نپرسد دیگر خانه دوست کجاست؟؟؟