بچه ها دنبال بشدت داشتن گریه میکردن و وحشت کرده بودن اما من دیگع خسته شده بودم ک هی میزد توی سرم رفتم خونه باباش...اونا هم تعجب کردن و باباش ک هیچ اهمیتی نداد اما مادرش خیلی باهام خوب رفتار کرد برام چایی اورد و خیلی حمایتم کرد
وایییی منم امروز دعوامون شد گفت خیلی مغرور شدی چون برات خوراکی هرچی دلت میخواد میخرم 😐😐😐😐 دیگ نمیخرم هرچی برنامه تو گوشیت داریم حذف کن 😐
فک میکنن چه شاهکاری کردن گذاشتن گوشی دستمون باشه
وقتی توانایی نگهداری بچه رو ندارین (هر دو طرف رو میگم) چرا به دنیا میارین آخه
شوهر شما هنوز وظیفشو بلد نیست 🤦🏻♀️
ن بچه ها رو گذاشتم وخودم تنهای رفتم چونکه نمیخاستم بیاد دنبالم در واقع فرار کردم
چقد شبیه شوهر منه...فقط خداروشکر دست بزن نداره و بمن فش نمیده منم قبلا باهاش بحث میکردم که با بچه ها درست رفتار کن دیگ خسته شدم دیگ چیزی نمیگم...
الان کجایی
مادرش مجبوره حمایت کنه وگرنه باید دوتا بچه نگهداری کنه
رفتی خونه خودشون؟
بخوای نخوای پسرشونه
حتما مادرشوهرت میخواد فردا بگه آشتی کن که باهات خوب شده
دیشب خونه مادرشوهرم حوابیدم و اونم خیلی خوب بود و برام شام آورد و جاری هم مناسفانه اونجا بود نمیدونم متوجه دعوامون شد یا ن ولی خیلی احساس حقارت میکردم
عزیزم بعضی وقتا ک بچه چندشب نمیخوابه مادر خسته میشه چون روزو هم بیداره. پس قرار نیس کسی که بچه میاره باید از اهن ساخته شده باشه. باید دوسه روز استراحت کنه شارژشه دوباره برگرده برا نگهداری بچه
نمیفهمم چرا هرچی میشه میگید نباید بچه میوردید
