۳سال و نیم هستش که باهم در ارتباطیم ۱ سال بعد رابطمون گفت دارم میام خواستگاری هعی میگفت با مادرت صحبت کن منم با مادرم صحبت کردم بعد اینکه بهش گفتم گفت حله ولی بعدا گفت کارم جور نیست و کلی بهونه الان این رابطه از ۳ سالم گذشته و دیگه نه اون نه من حرفی از ازدواج نزدیم واقعا نا امید شدم دیگه نمیدونم چیکار کنم چند بار خودش پیام داده ولی دیگه بهش پیام نمیدم 😑چون بلاتکلیفم
نه
اگه جدی بود خیلی زودتر از اینا میومد
تمومش کن خودتو عمرتو هدر میدی...
ولش کن
مرگ یبار شیون یبار
کات فور اور، ارزش پیامم نداره چه برسه انتظار واسه ازدواج
ولش کن... اگه بخواد میاد...
تو این شرایط سخته خب شرایط ازدواج جور کرد
وقتی حرفی از ازدواج نمیزنه نه صلاح نیست ادامه بدی
اینو منی دارم میگم ک وارد هشتمین سال رابطمون شدم
چون خودت بیشتر درجریان جزییات هستی
فقط میتونم بگم خیلی به خودت و وقتت و احساست اررش قائل شو
من نحوندم متن رو
ولی وقتی داری میپرسی و شک داری
یعنی ارزش نداره و اونطور که باید باشه نیست
تا ولش نکنی موقعیت جدید پیش نمیادا ...
ازدواجی در کار نخواهد بود
چند سالته عزیزم بهش بگو بگو یا بیا جلو یا تموم کنیم الکی وقت خودتو گذاشتی که چی دختر مثل پسر نیست تا یه سنی بر رو خاستگار داره پسر ۴۰ سالشم بشه خاستگاری میره زن میگیره بنظرم خودتو از بلاتکلفی در بیار
اگه قصدت ازدواج هست
3سال زمان کافی بهس دادی که بیاد جلو
کات کن اگه وابستگی نداری
و انشا الله مورد بهتر گیرت بیاد
چون این نمیاد خواستگاری
البته قبلش ی محک بزن بگو خواستگار اومده نمیدونم چیکار کنم خانواده ان میگن قبول کنم
ببین عکس العملش چطوره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
